ای باغ نیکویی گل روی تو را چمن
گل در چمن دریده ز شوق تو پیرهن
زندهدل است مردهٔ عشق تو در لحد
جانپرور است کشتهٔ تیغ تو در کفن
ما بیتو همچو مرغ به دام اندریم و تو
در باغ میخرام چو طاووس در چمن
در زیر پایت از عرق روی خوب خویش
نسرین گلاب ریخته بر برگ نسترن
خوی بر رخ تو ای گل از اندام تو خجل
گویی که قطرههای گلاب است بر سمن
خوبان روزگار به پیش تو ای نگار
چون اَنجُمند پیش مه ای بَدرِ انجمن
ریحان چو بیخ خود به زمین سر فرو برد
فردا که تو بنفشه برآری ز یاسمن
گر بوسهای از آن لب میگون رسد به سیف
مست از نشاط رقص کند روح در بدن
وصل من و تو دیر میسر شود از آنک
هرجا تو آمدی بروم من ز خویشتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در وصف زیبایی و جذابیت محبوب شاعر است. شاعر از محبت و عشق خود به معشوق سخن میگوید و او را به باغی پر از گل تشبیه میکند. او بیان میکند که عشقش مانند گلی در چمن، شوق و اشتیاقی بیپایان دارد و بیمعنی بودن زندگی بدون او را تشریح میکند. شاعر به زیباییهای ظاهری محبوب اشاره کرده و آن را با نرگس، عطر و گلها مقایسه میکند. در نهایت، شاعر از دشواریهای وصال و میل به نزدیکی به محبوب صحبت میکند، و به طور کلی حسرت و شوق عمیق خود را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای باغ زیبا، گل روی تو چنان دلرباست که چمن برای دیدن تو، پارچهاش را پاره کرده است.
هوش مصنوعی: مردی که به عشق تو جان باخته، در آرامش و زندگی باقیست. کسی که به دست تو کشته شده، در پیشانیاش نشانههای حیات و سرزندگی دارد.
هوش مصنوعی: ما بدون تو مانند پرندهای در قفس هستیم و تو در باغ با زیبایی و ناز بهسان طاووس در میان گلها میرقصی.
هوش مصنوعی: در زیر پای تو، از عرق و تلاش تو، گلهای خوشبو مانند نسرین و گلاب بر برگ نسترن ریخته شدهاند.
هوش مصنوعی: زیبایی تو ای گل، به قدری است که انگار اندام تو باعث شده تا گلها به شرم بیفتند. گویی که قطرههای گلاب بر روی گل سمن نشستهاند و خود را در برابر تو کوچک میبینند.
هوش مصنوعی: زیبایان این زمان در مقابل تو مانند ستارههایی هستند که در برابر ماه کامل در جمع میدرخشند.
هوش مصنوعی: وقتی ریحان سر خود را به زمین میاندازد، فردا تو گل بنفشه را از یاسمن خواهی دید.
هوش مصنوعی: اگر بوسهای از آن لب زیبا به سیف (سلاح یا شمشیر) برسد، روح از شادی به وجد آمده و در بدن به رقص درمیآید.
هوش مصنوعی: انتظار میرود که دیدار و وصال من و تو به آسانی انجام نشود، چون هر بار که تو در جایی هستی، من باید از خودم دور شوم و به سوی تو بروم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم گلست یا سمنست آن رخ و ذقن
گفتا یکی شکفته گلست و یکی سمن
گفتم در آن دو زلف شکن بیش یا گره
گفتایکی همه گره است و یکی شکن
گفتم چه چیز باشد زلفت در آن رخت
[...]
کردم تهی دو دیده بر او من چنانک رسم
تا شد ز اشکم آن ز می خشک چون لژن
من کرده پیش جوزا، وز پس نبات نعش
اینهم چو باد بیزن و آنهم چو با بزن
ای گلبن روان و روان را بجای تن
پیش آر جام و تازه کن از راح روح من
زان می که رنگ و بوی تقاضا کند ازو
د رکوهسار لاله و در باغ یاسمن
خمری که مشک خفته و بیدار در دو حال
[...]
زیرا که نیست از گل و از یاسمن کمی
تا کم شدهست آفت سرما ز گلستان
تا باد ماه آبان بگذشت در چمن
شد زرد و پر ز گرد به اندر چمن چو من
چون تخته های زرین بر نیلگون پرند
برگ چنار ریخته از باد در چمن
بر شاخ نار نار کفیده نگاه کن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.