جرعه یی می نخورده از دستش
بیخودم کرد نرگس مستش
هرکه از جام عشق او می خورد
توبه گر سنگ بود بشکستش
بکسی مبتلا شدم که نرست
مرغ از دام و ماهی از شستش
بهمه جای می رود حکمش
بهمه کس همی رسد دستش
از عنایت مپرس کآن معنی
نیست در حق بنده گر هستش
هرکه عاشق نشد، بدامن دوست
نرسد دست همت پستش
سیف از مشک بوی دوست شنید
بر گریبان خویشتن بستش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دستم نرسد به زلف چون شستش
در پای از آن فتادم از دستش
گر مرغ هوای او شوم شاید
صد دام معنبر است در شستش
از لب ندهد میی و میداند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.