رفتی و نام تو ز زبانم نمی رود
واندیشه تو از دل و جانم نمی رود
گرچه حدیث وصل تو کاری نه حد ماست
الا بدین حدیث زبانم نمی رود
تو شاهدی نه غایب ازیرا خیال تو
از پیش خاطر نگرانم نمی رود
گریم ز درد عشق و نگویم که حال چیست
کین عذر بیش با همگانم نمی رود
خونی روانه کرده ام از دیده وین عجب
کز حوض قالب آب روانم نمی رود
چندان چو سگ بکوی تو در خفته ام که هیچ
از خاک درگه تو نشانم نمی رود
ذکر لب تو کرده ام ای دوست سالها
هرگز حلاوتش ز دهانم نمی رود
از مشرب وصال خود این جان تشنه را
آبی بده که دست به نانم نمی رود
دانم یقین که ماه رخی قاتل منست
جز بر تو این نگار گمانم نمی رود
آبم روان ز دیده و خوابم شده ز چشم
اینم همی نیاید و آنم نمی رود
از سیف رفت صبر و دل و هردم اندهی
ناخوانده آید و چو برانم نمی رود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عمق عشق و دلتنگی شاعر است. شاعر از غیبت معشوق سخن میگوید و تأکید میکند که نام او از یادش نمیرود و اندیشهاش از دلش پاک نمیشود. او از درد عشق و غم تنهایی خود شکایت میکند و بیان میکند که با وجود درد و رنج، نمیتواند حال خود را عنوان کند. یاد و ذکر معشوق او را به شدت تحتتأثیر قرار داده و یاد لبهای او هرگز از خاطرش محو نمیشود. شاعر در نهایت به تلاش برای فراموشی اشاره میکند اما میگوید که هیچ راهی برای دوری از این عشق وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تو رفتی اما نامت از زبانم نمیرود و یاد و گرمت از دل و جانم فراموش نمیشود.
هوش مصنوعی: هرچند که سخن از وصال تو چیزی نیست که به ارزش ما مربوط شود، اما اینقدر در دل من عمیق است که حتی نمیتوانم از بیانش بگذرم.
هوش مصنوعی: تو شاهد من هستی و از احساسات من آگاه، زیرا فکر تو همیشه در ذهن نگران من جایی ندارد که برود.
هوش مصنوعی: از شدت درد عشق، اشک میریزم و نمیتوانم بگویم چه احساسی دارم، زیرا این بهانهایست که نمیتوانم با دیگران در میان بگذارم.
هوش مصنوعی: اشکهایی از چشمانم بیرون آمده است و جای تعجب دارد که این اشکها مانند آبی که در حوضی جریان دارد، از من نرفته و همچنان وجود دارد.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که مانند سگی به در خانهات نشستهام و در خواب هستم، به طوری که هیچ نشانهای از خاک پایگاه تو به من نمیرسد.
هوش مصنوعی: به یاد تو و نام تو، ای دوست، سالهاست که صحبت کردهام و هرگز طعم شیرین این یادگاری از زبانم نمیرود.
هوش مصنوعی: برای این جان تشنه که به وصال معشوق امیدوار است، آبی بیاور تا سیراب شود، زیرا حتی به نان هم دسترسی ندارد.
هوش مصنوعی: میدانم که زیباییها به من آسیب میزنند، اما جز تو به هیچکس دیگر اینگونه فکر نمیکنم.
هوش مصنوعی: چشمم پر از اشک است و خواب از چشمانم رفته است. این حالت ادامه دارد و هیچ چیز به من آرامش نمیدهد و از دل من هم نمیرود.
هوش مصنوعی: از سیف، صبر و دل آرامم را از دست دادهام و هر لحظه اندوهی ناشناخته به سراغم میآید و وقتی که سعی میکنم آن را دور کنم، نمیرود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.