مرا در دل غم جان می نگنجد
درو جز عشق جانان می نگنجد
چنان پر شد دلم از شادی عشق
که اندر وی غم جان می نگنجد
نگارا عشق تو زآن عقل من برد
که در ملکی دوسلطان می نگنجد
غم تو گردن هستیم بشکست
دو سر در یک گریبان می نگنجد
دل عاشق زشادی بی نصیب است
فرح در بیت احزان می نگنجد
درون عاشقان زآن سان پر از تست
که دل نیز اندر ایشان می نگنجد
مرا عشق تو با دنیا و عقبی
دو نانم بر یکی خوان می نگنجد
برویت نسبتی کردیم گل را
زشادی در گلستان می نگنجد
چوآمد عشق تو من رفتم از دست
بهرجا کین نشست آن می نگنجد
دل تنگ احتمال عشق نکند
سریر شه در ارمان می نگنجد
برو خیمه مزن در خانه آن را
که خرگه در بیابان می نگنجد
درین ره سیف فرغانی نگنجید
وزغ در آب حیوان می نگنجد
زمین را جا کجا باشد برآن اوج
که دروی چرخ گردان می نگنجد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غم و عشق صحبت میکند و میگوید که غم در دلش جایی ندارد و تنها عشق جانان در آن میگنجد. او به شادی عشق اشاره کرده و میگوید که دلش از محبت پر شده و جایی برای غم باقی نمانده است. همچنین بیان میکند که عقلش تحت تأثیر عشق قرار گرفته و نمیتواند به دوگانگی زندگی بپردازد. عشق او باعث شده تا در قلب عاشقان جایی برای غم نباشد و محتوای دلها از عشق پر باشد. شاعر در انتها به بیمعنایی برخی مفاهیم در برابر عشق اشاره کرده و آنها را محدود میداند. به طور کلی، این شعر در مورد قدرت عشق و از بین بردن غم و مشکلاتی است که انسانها با آنها مواجه هستند.
هوش مصنوعی: در دل من جایی برای غم وجود ندارد و تنها عشق محبوبم میتواند در آن جای بگیرد.
هوش مصنوعی: دل من آنقدر از خوشحالی عشق پر شده که جایی برای غم و اندوه نمیماند.
هوش مصنوعی: عزیزم، عشق تو آنچنان بر عقل و فکر من تاثیر گذاشته که دیگر نمیتوانم در دو پادشاهی و دو سلطنت جا بگیرم.
هوش مصنوعی: غم و اندوه تو بر دوش ما سنگینی میکند و نمیتوانیم در یک دامن، هم درد و دل کنیم و هم از آن رهایی پیدا کنیم.
هوش مصنوعی: دل عاشق از خوشی بیبهره است، زیرا شادی در خانه غم جا نمیگیرد.
هوش مصنوعی: در دل عاشقان به اندازهای عشق وجود دارد که حتی دل خودشان هم دیگر جایگاهی ندارد و نمیتواند در آن همه احساس جا بگیرد.
هوش مصنوعی: عشق تو برای من به قدری مهم است که نمیتوانم به امور دنیوی و زندگی آیندهام در کنار آن فکر کنم.
هوش مصنوعی: ما نسبت به تو مانند گل هستیم که در سرور و شادی در گلستان جا نمیگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی عشق تو به سراغم آمد، من از control و ارادی بودن خود خارج شدم. هر جا که میروم، آثار دلبستگیام به تو حضور دارد و این میانهاش نمیگنجید.
هوش مصنوعی: دل شاد و آرام نمیتواند به عشق فکر کند و تخت سلطنت در آرزوها جا نمیگیرد.
هوش مصنوعی: به کسی که محلی برای استراحت و زندگیاش در بیابان است، نگو که در خانه او خیمه نزن. این نشان میدهد که هر مکانی برای کارایی خاص خود مناسب است و نباید از آن انتظار رفتاری متفاوت داشت.
هوش مصنوعی: در این مسیر، سیف فرغانی جایی ندارد و قورباغه هم در آب حیوان نمیتواند جایی برای خودش پیدا کند.
هوش مصنوعی: زمینی برای وجود اوج آسمانی که در آن، درویش چرخ گردان نمیتواند بگنجد، وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.