ماه پیش رخ تو تاب نداشت
تاب روی تو آفتاب نداشت
عقل با عشق تو ثبات نکرد
شمع آتش بدید وتاب نداشت
عاشق روی همچو خورشیدت
شب چو چشم ستاره خواب نداشت
آنچنان روی چون توان دیدن
که به جز نور خود نقاب نداشت
در جهان هیچ چیز جز عشقت
بهر مستی ما شراب نداشت
دل که در وی نباشد آتش عشق
چشمه زندگیش آب نداشت
بزبان کرم سگم خواندی
چون منی حد این خطاب نداشت
عاقل از عشق هیچ بهره نیافت
خارجی مهر بو تراب نداشت
عقل اگر چند عقدها حل کرد
مشکل عشق را جواب نداشت
علم بی عشق هیچ سود نکرد
عمل مبتدع ثواب نداشت
بر در دوست سیف فرغانی
بجز از خویشتن حجاب نداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تاب روی تو آفتاب نداشت
بوی زلف تو مشک ناب نداشت
خازن خلد هشت خلد بگشت
در خور جام تو شراب نداشت
ذرهای پیش لعل سیرابت
[...]
لایق او نمود و تاب نداشت
طاقت جرعه ای شراب نداشت
بی سبب زلفش اضطراب نداشت
تاب بیداد پیچ و تاب نداشت
هیچ گه سنبلی چنین شب و روز
دامنی پر ز آفتاب نداشت
دل به دریوزه پیش چشم آمد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.