آن نگاری کو رخ گلرنگ داشت
بی رخش آیینه دل زنگ داشت
وآن هلال ابرو که چون ماه تمام
غره یی در طره شبرنگ داشت
یک نظر کرد و مرا از من ببرد
جادوی چشمش چنین نیرنگ داشت
چون نگین بر دل نشان خویش کرد
یار نام آور که از ما ننگ داشت
دل برفت و خانه بر غم شد فراخ
کانده او جای بر دل تنگ داشت
بی غم او مرده کش باشد چو نعش
قطب گردونی که هفت اورنگ داشت
هم ز دست او قفا خوردم چو چنگ
گرچه بر زانوم همچون چنگ داشت
صد نوا شد پرده افغان من
ارغنون عشقش این آهنگ داشت
روز و شب چون دیگ جوشان ناله کرد
آب خامش چون گذر بر سنگ داشت
سیف فرغانی بصلحش پیش رفت
گرچه او در قبضه تیغ جنگ داشت
آفتابی اینچنین بر کس نتافت
تا اسد خورشید و مه خرچنگ داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف زیبایی و جاذبه محبوب خود میپردازد. او از چهرهی دلفریب و ابروی هلالی آن یار سخن میگوید که همچون ماه درخشان است. نگاه و جادوی چشم او موجب شده که شاعر از خود بیخود شود و دلش را به اسارت بگیرد. او از غم فراق محبوب سخن میگوید و وضعیت ناگوار دلش را به تصویر میکشد. شاعر به تضاد بین زیبایی محبوب و درد جدایی اشاره میکند و در پایان، به قدرت و ویژگیهای غیرقابل مقایسه محبوبش تأکید میورزد.
هوش مصنوعی: آن معشوقی که چهرهاش مانند گل بود، بدون حضور او، دل همچون آینهای کدر و زنگزده داشت.
هوش مصنوعی: هلال ابروی او که در تار موی سیاهش مانند ماه کامل میدرخشد.
هوش مصنوعی: او یک نگاه به من انداخت و با جادوی چشمانش مرا از خودم جدا کرد؛ این جذبیت چشمانش چه فریبنده بود.
هوش مصنوعی: دوست محبوب مانند نگینی بر دل من نشسته است، اما او نامی بزرگ و شناخته شده دارد و از ما خجالت میکشد.
هوش مصنوعی: دل من رفت و غم در خانهام زیاد شد، چرا که او در دل کوچک من جا داشت.
هوش مصنوعی: کسی که بدون دردسر و غم زندگی کند، مثل مردهای است که به دور از هر گونه احساس و رنگارنگی، همانند یک جسد در مرکز زمین است.
هوش مصنوعی: من از دست او ضربهای خوردم مثل چنگ، هرچند او را بر زانویم مانند چنگ میدیدم.
هوش مصنوعی: دستگاه نوا به خاطر عشق او به صدا درآمد و سرودی دلنشین ساخت.
هوش مصنوعی: روز و شب مانند دیگی در حال جوشیدن، صدای نالهای از خود برمیآورد. آب خام که بر روی سنگ حرکت میکند، نیز صدای خاصی دارد.
هوش مصنوعی: سیف فرغانی با صلح و آرامش پیش رفت، هرچند که او در دست خود شمشیر جنگ را داشت.
هوش مصنوعی: هیچکس به اندازهی اسد و خرچنگ از نور خورشید بهرهمند نشده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من ندانستم که عشق این رنگ داشت
وز جهان با جان من آهنگ داشت
دستهٔ گل بود کز دورم نمود
چون بدیدم آتش اندر چنگ داشت
عافیترا خانه همچون سیم رفت
[...]
گر بتو گل نسبتی از رنگ داشت
کی به ازو صورتی ارژنگ داشت
دوش بختم دامنی در چنگ داشت
در گل روی نگاهم رنگ داشت
بس که می شد التماس دل قبول
از تمنای شهادت ننگ داشت
در خیالم شکر بود و شکوه بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.