گنجور

 
۱۰۰۸۱

الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۳۹ - آگاه کردن دوستان یزید اورا از کار جناب مسلم

 

... به پور معاویه بر دوستدار

نبشتند در نامه ی پور بند

بدان زشت کردار ناهوشمند ...

... چو آن نامه زینسان به پایان رسید

فرستاده اش بستد وره برید

ببردش به نزد کنارنگ شام ...

... ابر تخت فرماندهی کامران

بننشاند این فتنه را هیچکس

مر این کار پور زیاد است و بس ...

... ابا مسلم هاشمی تاب جنگ

ز سر تابن آمد سخن چون تمام

پسندید آن رای دارای شام ...

... یکی نامه زان سان که گوید وزیر

چو بنوشته شد با نوندی سپرد

گرفت آن وچون باد زی بصره بود

الهامی کرمانشاهی
 
۱۰۰۸۲

الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۴۴ - جستجو نمودن معقل غلام ابن زیاد از جناب مسلم و پیدا کردن اورا

 

... بدان ها شد و آمد آغاز کن

چو بستاخ گشتی سخن سازکن

بگو باشدم بدره های درم ...

... همه نیکویی های تو بشمرند

چوآگاه گشتی ز بنگاه او ی

بدانستی اندیشه و راه اوی ...

... زدرگاه اوشد برون حیله گر

به افسون و نیرنگ بسته کمر

همی بود ازمسلم پاکرای ...

... پس آنگه به فرمان آن بی عدیل

شد او را به بنگاه هانی دلیل

فسونگر چو دیدار مطلوب دید ...

الهامی کرمانشاهی
 
۱۰۰۸۳

الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۴۶ - گرفتن بنی مذجح گردد دارالاماره و پراکنده شدن ایشان به گفتار شریح قاضی کوفه

 

... زهر دربسی داستان ها زدند

به فرجام بستند کین را میان

بجستند ازجا همه همعنان ...

... چو شد باره زآوازشان پر خروش

بدان پور مرجانه بنهاد گوش

بترسید و لختی در اندیشه ماند ...

... اگر بهر هانی است اوزنده است

پی مصلحت پیر دستش ببست

من او را بدیدم کنون تندرست ...

... چو آگاه شد مسلم ارجمند

که گردید هانی گرفتار بند

زغیرت بجوشید خون درتنش ...

الهامی کرمانشاهی
 
۱۰۰۸۴

الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۴۷ - انجمن شدن یاران جناب مسلم

 

... که هان ای دلیران جوینده نام

سرافراز هانی به بند اندر است

گرفتار بد خوی زشت اختر است ...

... بود گنج اندر دم اژدها

بکوشید کز بند گردد رها

بگفت این و پوشید ساز نبرد ...

... تو ناپا کخو را به دست آوریم

هم ایدر بنه پا برون از سرای

که دیگر نمانیم مانی ز جای ...

... چو دارنده ی دژ فرا داد گوش

سراسیمه دروزاه ی باره بست

پر اندیشه اندر پس در نشست ...

الهامی کرمانشاهی
 
۱۰۰۸۵

الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۵۸ - چاه کندن دشمنان در راه جناب مسلم و دستگیر شدن آن بزرگوار

 

... زچه بر کشیدند جنگی برش

ببستند بازوی زور آورش

بیاورد شوم اختری زشت نام ...

... دریغ ازمسیحی که کین ساختند

یهودان به بند اندرش آختند

جهانا چه بد دیدی از بخردان ...

... که داری زایشان دلی پر زکین

از آن پس که بستند کوفی سپاه

به زنجیر بازوی سالار شاه

درآن دم سپهبد یکی بنگریست

به کردار ایشان و لختی گریست ...

... زمردان مرا مر به دل باک نیست

که بنگاه هر زنده جز خاک نیست

بود مویه و زاری ام بهر شاه ...

... بدو آید از سست عهدان زیان

بگفت این و از گفته بربست دم

سوی کاخ بردندش از ره دژم

الهامی کرمانشاهی
 
۱۰۰۸۶

الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۶۴ - سپردن شریح قاضی دو طفل یتیم حضرت مسلم رابه پسر خود

 

... بگفتش بپوید چو ره کاروان

ببندد جرس بر شتر ساربان

مراین هر دو تن را ببر زین دیار ...

... پسرش آن دو تن را به همراه برد

شبانگه که خورشید بر بست بار

به ایوان مغرب ز مشرق دیار ...

... کسی را ازو نیست پای گریز

قضای خدایی چو بند افکند

بر زیرکان در کمند افکند ...

... ز تقدیر سوی که جویی پناه

که گردیده از از شش جهت بسته راه

گریزان چو سو از بلا می روی ...

الهامی کرمانشاهی
 
۱۰۰۸۷

الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۶۵ - گرفتن شبگرد آن شاهزادگان را و بردن به نزد ابن زیاد

 

... هوادار شاه ولایت بدی

چو مشکور دیدارشان بنگرید

همان حیدری فر ایشان بدید ...

... بدان خردسالی ببخشودشان

به زنجیر و بند گرانشان نبست

تن پاکشان ازن شکنجه نخست

ز زندان به جای دگر بردشان

زدل غم به تیمار بستردشان

الهامی کرمانشاهی
 
۱۰۰۸۸

الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۶۷ - دیدن کنیز حارث آن دو طفل ماه رو را درنخلستان و شناختن ایشان و بردنشان به خانه

 

... کنیزک به ایشان چنین گفت باز

که ای نو نهالان بستان ناز

بدینسان چرا راز بنشسته اید

درشادمانی به رخ بسته اید

دو رخشنده گوهر زکان که اید ...

... گزین بانوی خویش را مژده داد

که ایدون بیارای بنگاه را

که آوردم ازره خور و ماه را ...

... دو رم کرده آهوی باغ مهی

دو رعنا گل ازگلبن فرهی

که کرد از پدر دور و ناکامتان ...

... زدادار نفرین بدان کینه جوی

شود ازجهان کنده بنیاد اوی

بسی گفت زینسان و بشخود روی ...

... ازآن پس که مشکور دور ازگزند

رها کرد شهزاده گان را زبند

الهامی کرمانشاهی
 
۱۰۰۸۹

الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۶۹ - به دار کشیدن ابن زیاد بد بنیاد پر فساد مشکور زندانبان را

 

... به من کرد صهبای مینو سبیل

بگفت این و از این جهان بست بار

به خلد اندر آسوده شد شاد خوار ...

... مپندار فانی که پاینده اند

تو در بندی آن قوم وارسته اند

به حق بسته از غیر او جسته اند

به دیگر دیار است بنگاهشان

به سوی جهان دگر راهشان ...

الهامی کرمانشاهی
 
۱۰۰۹۰

الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۷۰ - در تجافی ازدار غرور وانابه به سوی دار خلود

 

... چرا رخت ازین کشور آب و گل

نبندی سوی عالم جان و دل

به خیره تو را چندباشد شتاب ...

... که هر گلشن او بود خارسان

چه خواهی ازین بنگه رنج بهر

که داروش درد است و تریاق زهر ...

... چو انبار مرغان لا هوتیی

چرا بسته در دام ناسوتیی

بپر لختی از آشیان تنا ...

... به گوهربر آموده یاقوت ناب

شهیدان درآن بزم بنشسته مست

به حق ازپس نیستی گشته هست ...

الهامی کرمانشاهی
 
۱۰۰۹۱

الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۷۱ - آمدن حارث به خانه و پنهان نمودن زن او کودکان را از آن بدبخت

 

... چه خوردند زان اندکی کودکان

بگسترد بستر به دیگر مکان

به بستر غنودند آن هردوتن

به خلوتگه خود روان گشت زن

بنالید کای غیب دان کردگار

زن شوی من این راز پوشیده دار ...

... رخ ازخشم پر چین و تن ناتوان

ابر پشت بنهاده زین هیون

به خلوتگه بانو آمد درون ...

... چنین گفت فرمانده ی این دیار

که هرکه آن دو را دست بربسته خوار

بیارد دهم هر چه خواهد بدوی ...

... بگفت این وزد نعره ی خشمناک

گرازانه بنهاد پهلو به خاک

نزد دم زبیمش زن ناتوان

برفت و بیاورد و بنهاد خان

بگفتمش به نرمی زحق شرم دار ...

... زنان را به کردار مردان چه کار

زبیهوده گفتن زبان بسته دار

چو گفت این شکم خواره ی بدمنش

به خوردن تهی کرد خان از خورش

به بستر سپس با دلی پر هراس

غنود آن ستمگر چو گاو خراس

الهامی کرمانشاهی
 
۱۰۰۹۲

الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۷۳ - بردن حارث معلون آن دو طفل را از بهر کشتن به کنار فرات

 

ستمکار حارث کمندی به دست

بهم برد و بازوی طفلان ببست

سپس زی فرات آمد او رهسپر ...

... بدین گونه با او سخن باز راند

که این تیغ برنده بستان زمن

جداکن ز پیکر سراین دو تن ...

... تورا چهره ماند به چهر بلال

بدو گفت آن بنده ی پاکزاد

که از آتش دوزخ آزاد باد ...

... بلال نکو رو که فرخنده بود

خداوند مارا یکی بنده بود

غلام این سخن ها چو زو کرد گوش

به تن جامه بدرید و برزد خروش

بیفکند شمشیر و بنهاد روی

به پای دو شهزاده ی نیکخوی ...

... بدو بد گهرخواجه زد نعره سخت

که ای تیره رو بنده ی شوربخت

چرا رخ ز فرمان من تافتی ...

... تو را زیبد این رسم و هنجار بد

بد اختر چو از بنده شد نا امید

به فرزانه فرزند خود بنگرید

بدو گفت کای پور فرمان پذیر ...

... جوانی ستم برجوانان مکن

که چرخت کند شاخ هستی زبن

به خویشان پیغمبر خویشتن ...

الهامی کرمانشاهی
 
۱۰۰۹۳

الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۷۵ - کشتن حارث محمد را و مویه گری ابراهیم در سوگ برادر خود

 

... یکی جانب کوفه با درد و غم

ببین نونهالان بستان خویش

دو رخشنده شمع شبستان خویش

یکی سر بریده به شمشیر کین ...

... نبیند کسی هیچ نام و نشان

یکی ماد را مویه بنیاد کن

جوانی چو بینی زما یاد کن ...

الهامی کرمانشاهی
 
۱۰۰۹۴

الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۸۳ - حرکت فرمودن موکب همایون امام(ع)از مکه به طرف کوفه به روایت عبدالله بن سنان

 

زعبدالله بن سنان این خبر

بدین سان نوشتند اهل سیر ...

... همین است عبدالله مسلما

دلیر و جوان از بنی هاشما

دگر سرورانند ز آل عقیل ...

... دگر پر دلان اند اخوان اوی

که ازشیر غژمان نتابند روی

چو اینان گذشتند آمد زپس ...

... یکی شربتی از لبش سلسبیل

یکی بنده ای بردرش جبرییل

گشودم چو چشم آن دو را برعذار ...

... خبر باز پرسیدم ازآن دو تن

چنین گفت و بنده با من سخن

که هستند درچرخ دین نیرین ...

... زده تکیه برکرسی اقتدار

رده بسته یاران همه گرد شاه

چو انجم به گرد درخشنده ماه ...

... پس ازپرده آن بانوی پرده گی

که کردی به جان مریمش بنده گی

برآمد خرامان به همراه شاه

به برج عماری درون شد چو ماه

ابوالفضل بنمود زانو دو تو

که ماه حرم پا گذارد بدو

به زانوی عباس بنهاد پای

به نفس نفیس آن شه پاکرای ...

... برآمد زلاهوتیان زمزمه

سرافیل بنواخت کوس رحیل

به چاووشی آمد چمان جبرییل ...

الهامی کرمانشاهی
 
۱۰۰۹۵

الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۸۹ - فرستادن امام عبدالله یقطر را با نامه به کوفه

 

... به سر منزل قادسیه بمان

سرراه بر شاه بند استوار

مهل تا سوی کوفه آرد گذار ...

... بسی ناسزا گفت آن تیره پوش

فرو بست بازوی مردانه اش

فرستاد زی پور مرجانه اش

چو ابن زیاد تبه روزگار

شد آگاه ازکار آن نامدار

الهامی کرمانشاهی
 
۱۰۰۹۶

الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۱۰۰ - رسیدن نامه ی ابن زیاد و سرراه گرفتن حر برامام علیه السلام

 

... بیامد برحر فرخ تبار

یکی نامه دادش زابن زیاد

سراسر پر ازمکر وکین و فساد ...

... که ای جنگجویان ناورد خواه

به دارای یثرب ببندید راه

نمانید زیدر شود رهسپار ...

... به فرمان فرمانده ی خویشتن

چینن بسته ام راه برشاه من

نیارم ز فرمان میر شریر ...

... کنون هر که خواهد ازین بوم و بر

شود سوی بنگاه خود رهسپر

هرآنکس می عشق نوشیده است ...

... سر او شود گوی چوگان عشق

زشه چون زهیر ابن قین این شنفت

زمین ازسرشوق بوسید و گفت ...

... روان سوزتر – ازحمیم جحیم

دم ازگفته چون بست آن سرافراز

هلال بن نافع سخن کرد ساز

که شاها بدان کردگار جهان ...

... وزان پس سوی کربلا ره سپرد

یکی نامه بنوشت آن شهریار

به نزد بزرگان کوفه دیار ...

الهامی کرمانشاهی
 
۱۰۰۹۷

الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۱۱۲ - ذکر رسیدن نامه ی ابن زیاد بدبنیاد به عمر بن سعد

 

... به نزد عمر رفت آن رو سیاه

یکی نامه دادش زابن زیاد

بخواندش چو آن ریمن پرفساد

بدید آنکه بنگاشته اهرمن

که کردم از اینت سرانجمن ...

... به سوی من از خود رسانی پیام

به پور پیمبر ببند آب را

بکش تشنه لب شاه و اصحاب را ...

... نو آییین کین کرد هنگامه را

به عمروابن حجاج ناپاکزاد

هزاری چهار ازسواران بداد

که بر آل پیغمبر و پیروان

ببندند از کینه آب روان

چنان کرد عمرو بن حجاج کار

که فرمودش اهریمن نابکار ...

... ازین پس من و مهر تو این مباد

سوی آب بستن چو دشمن شتافت

به یاران شه تشنگی دست یافت ...

... به پشت سراپرده آن رهنمای

سوی قبله بنهاد نه گام زود

زمین را بدان تیشه لختی شخود ...

الهامی کرمانشاهی
 
۱۰۰۹۸

الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۱۱۵ - نامه نوشتن ابن زیاد به ابن سعد وتحریص نمودن او را در جنگ با امام(ع)

 

یکی نامه بنوشت پر سر زنش

به بن سعد زشت اختر بدمنش

که آگاه گشتم تو را من زکار ...

... دهد چنگ و نیرو به پیکارشان

وگرنه درگفتگو بسته دار

مزن جز درکوشش وکارزار ...

... زکین تا کند گرم هنگامه را

به بن سعد دون داد آن نامه را

الهامی کرمانشاهی
 
۱۰۰۹۹

الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۱۱۶ - آوردن شمر ملعون نامه ی ابن زیاد را به کربلا

 

... کند بیعت شاه شامی قبول

میان هر که با او پی جنگ بست

دل احمد و مرتضی راشکست ...

... بگفت این و با لشگر کینه جوی

سوی خرگه شاه بنهاد روی

خروشید کوس و بلرزید دشت ...

... به سر بر خورشان همی خاک ریخت

به تابنده مه عقد پروین گسیخت

بدو گفت دارای پیروزمند ...

الهامی کرمانشاهی
 
۱۰۱۰۰

الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان اول » بخش ۱۱۹ - برداشتن امام علیه السلام بیعت خویش را از بنی هاشم و پاسخ ایشان

 

رها کردم از بند پیمانتان

درود خدا برتن و جانتان ...

... که ای خاک پای تو دیهیم من

مرا بسته عشقت به یک تار موی

که بربسته شد راهم از چار سوی

کهین بنده در پیش تخت توام

به زنهار بیدار بخت توام ...

... بربود تو بود خود سوختم

مران با وفا بنده ای را چو من

مکن سرو یازنده را از چمن ...

... پی یاری ات تا سر آید زمان

همه بسته داریم محکم میان

نه ماییم از دوده ی شیر حق ...

... گرفتیم عشق تو ای رهنما

نبسته است از شش جهت ره به ما

چه گوییم درپاسخ خلق باز ...

الهامی کرمانشاهی
 
 
۱
۵۰۳
۵۰۴
۵۰۵
۵۰۶
۵۰۷
۵۵۱