... شوم کشته ازکین بد گوهران

به یزدان که چرخ و زمین آفرید

شهی چون رسول امین آفرید ...

... سخن کوته آمد برون دخت شاه

به کوی ازحرم همچو یک چرخ ماه

به هودج درون شد چو رخشنده مهر ...

... نه شه گر عنانش نگه داشتی

قدم زانسوی چرخ بگذاشتی

زشوق سواری چنان ذوالجناح ...

... سرودشان دویدندش ازچپ و راست

زنه پرده ی چرخ فریاد خاست

روان آن شهنشاه را بنده وار ...

... همه دشت بانگ روارو گرفت

زماه علم چرخ پرتو گرفت

بهین معنی صورت کاف و نون ...

... برون آمد و ناشده رهسپار

ز فرخ سروشان چرخ برین

گروهی چمیدند سوی زمین ...

... برآمد برآن رخش صرصر شتاب

چو بر پشت چرخ بلند آفتاب

بگفتا ستایش کنان روزگار ...

... به یاران ازین راز رفت آگهی

که آمد ز ره ماه چرخ بهی

فروغ رخ او چو بر چرخ هور

به ایوان مختار گسترده نور ...

... چو گشتی مر این گفته را کار بند

سرت را فرازم به چرخ بلند

بدادش سپس از پی کارزار ...

... زکوفه به گردون یکی بانگ خاست

کزان بانگ مغز سر چرخ کاست

سپهدار دین چون فرا داد گوش ...

... رها سازم از شست خم کمند

بر ترک چرخ اندر آرم به بند

چو من مرد نبود درین روزگار ...

... از آن جمله پیغمبر افزون گریست

پر ازناله شد چرخ و پر مویه خاک

برآمد خروش ازسمک تا سماک ...

... برآمد به گردون یکی تیره دود

کز آن شد سیه روی چرخ کبود

سیه شد جهان از کران تا کران ...

... کشیدند از بربط دل خروش

بد انسان که رفت ازسر چرخ هوش

همی این بدان آن بدین می گریست ...

... چو دریا همه درخروش آمدند

به چرخ اززمین شد برآوای کوس

بلرزید نه گنبد آبنوس

... ببردند باخود بسی مشک آب

چو پیشین خوراستاد برچرخ راست

زمردی سبک بانگ تکبیر خاست ...

... یکی تل ریگ اندر آن دشت بود

که سودی همی سر به چرخ کبود

بفرمود تا همرهان تاختند ...

... چو لختی نمودند با هم نبرد

به چرخ ازسم اسبشان خاست گرد

به یاران فرخنده گوهر حبیب ...

دگر روز آب شب که چرخ بلند

جهان را ردای شب ازتن فکند ...

چو گردید ازکین چرخ بلند

شه شرق درباختر شهربند ...

... ایا بی وفا دهر ناسازگار

به کام عجوزی تو را چرخ گشت

بریدی سر پاک یحیی به طشت ...

... زنو آزمونشان کن ای سرفراز

چنین گفت چرخ دللیری هلال

چو بشنید م این گشتم آشفته حال ...

... زمین را نکو بینی از کارگاه

تو گویی درآن چرخ زد بارگاه

زنو گشت پر برگ و برشاخ ها ...

... جمال و جلال خود او را سپرد

بدو او بدر چرخ ولایت تمام

کران تا کران جهان را امام ...

سپیده چو زین چرخ پیروز گون

عیان گشت خور چون یکی طشت خون

ستاره چو خون ریخت از دیده چرخ

جهان از همه خون فلک داد برخ ...

... که هستیم بر عهد خود استوار

زچرخ برین جبرییل امین

بزد بانگ بر لشگر شاه دین ...