گنجور

 
۶۳۸۱

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۹

 

... گذر بر سینه چاکم فکن گلگشت صحرا کن

قدم بگذار بر چشم ترم آشوب دریا بین

به رنگین جلوه نازی طلسم هستیم بشکن ...

حزین لاهیجی
 
۶۳۸۲

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۵

 

... کرده ست جانان در جان تجلی

در قطره دارد دریا دل من

روز ازل سوخت داغت حزین را ...

حزین لاهیجی
 
۶۳۸۳

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۳

 

... تبسم آشنا شو موج کوثر را تماشا کن

ز داغم پرده برگیر آتشی در جان دریا زن

ز چشمم آستین بردار و گوهر را تماشا کن ...

حزین لاهیجی
 
۶۳۸۴

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۷

 

... گره در دیده ام گردید طوفان سرشک از غم

عنان گریه را بگذار و سیر موج دریا کن

حریف میگساران نیستی خشکی مکن زاهد

هماورد دل دریا نیی ای خس مدارا کن

چو مرد دین نیی با نفس کافر برنمی آیی ...

حزین لاهیجی
 
۶۳۸۵

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۷

 

... در خاکمال عرصه دنیا دلم حزین

ماند به قطره ای که ز دریا گسیخته

حزین لاهیجی
 
۶۳۸۶

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۸

 

... کز دیده مرغان حرم خواب ربودی

هر چشم زدن دیده دریا نسبم را

غمهای تو از گریه سبکبار نمودی ...

حزین لاهیجی
 
۶۳۸۷

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۰

 

... به خم باده سپردیم تو را ای ساقی

ابر احسان تو دریا دل و ما سوخته جان

شرم بادت ز لب تشنه ما ای ساقی ...

حزین لاهیجی
 
۶۳۸۸

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۴

 

... چرا از فکر صندل در خمار دردسر باشی

پریشانی بود موج خطر پرشور دریا را

کنی گردآوری گر قطره خود را گهر باشی ...

حزین لاهیجی
 
۶۳۸۹

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۶

 

... ز آب زندگانی صلح کن با چشم نمناکی

من آن دریا کشم کز باده سیرابی نمی دانم

قناعت می کند از تاک زاهد گر به مسواکی ...

حزین لاهیجی
 
۶۳۹۰

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۳

 

... شکوه ام را گاهگاهی می شنودی کاشکی

سیل را بی تابی از ساحل به دریا می برد

بی قراری های ما می داشت سودی کاشکی ...

... زنگ تقوا از دل ما می زدودی کاشکی

شبنم از دریای آتش زود زنهاری شود

مرهمی داغ مرا می آزمودی کاشکی ...

حزین لاهیجی
 
۶۳۹۱

حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۱۹ - شرم از نارسایی مدح

 

... اوج فلک در آب گهر گشته غوطه ور

کلکم گشوده تاکف دریا نوال را

لیکن ز شرم کوتهی از مدح مرتضی ...

حزین لاهیجی
 
۶۳۹۲

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۰

 

ای در یتیم دیده دریا از تو

آه از تو و ناله سینه فرسا از تو ...

حزین لاهیجی
 
۶۳۹۳

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۰

 

چنان افشاند چشمم بی تو اشک بی محابا را

که ابر امشب غلط هردم به دریا می کند ما را

حزین لاهیجی
 
۶۳۹۴

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۹

 

نباشد ناقه ای جز شوق مجنون الهی را

به دریا می رساند جذبه ی سیلاب ماهی را

سر هرکس که از همت چو ادهم گردن افرازد ...

حزین لاهیجی
 
۶۳۹۵

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۶۳

 

... در پای تو چون سایه روان است دل ما

از شورش دریا نکند موج هراسی

پرورده آشوب جهان است دل ما

حزین لاهیجی
 
۶۳۹۶

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۷۲

 

هم آغوش است سیل خانه زادی منزل ما را

رگ ابر است مژگان دیده دریا دل ما را

به هر لخت جگر از داغ حسرت دوزخی دارم ...

حزین لاهیجی
 
۶۳۹۷

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۹۳

 

فصل بهار عشق و تماشای اشک ماست

چشم سفید ما کف دریای اشک ماست

مستی که پشت پا به جهان خراب زد ...

... بر کف گرفته کاسه دریوزه از صدف

دریا گدای گوهر والای اشک ماست

حزین لاهیجی
 
۶۳۹۸

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۹۶

 

با چشم سیر نعمت دنیا چه حاجت است

تا آبرو به جاست به دریا چه حاجت است

عمری ست کز تپانچه رخی سرخ می کنیم ...

حزین لاهیجی
 
۶۳۹۹

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۲۶

 

دل از یادش در آغوش من شیدا نمی گنجد

ز بس بالیده است این قطره در دریا نمی گنجد

حزین لاهیجی
 
۶۴۰۰

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۳۲

 

... نه تنها صرصر فریاد من شوریده صحرا را

چو دریا چشم پرشورم نمک پرورده ای دارد

به خاک من گذر کن تا ببینی لاله زاری را ...

حزین لاهیجی
 
 
۱
۳۱۸
۳۱۹
۳۲۰
۳۲۱
۳۲۲
۳۷۳