گنجور

 
۶۲۴۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۴

 

... مجبور اختبار تعین کسی مباد

گوهر شدیم لیک به دریا نمانده ایم

سرگشتگی هم از سر مجنون ما گذشت ...

بیدل دهلوی
 
۶۲۴۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴۱

 

... حسن عریان بود ما غیر از فنا نشناختیم

جهل موج و کف به فهم راز دریا روشن است

عشق مستغنی است گر ما و شما نشناختیم ...

بیدل دهلوی
 
۶۲۴۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴۹

 

... پیشتر ز آشوب کثرت وحدتی هم بوده است

یاد آن موجی که ما بیرون این دریا زدیم

شام غفلت گشت بیدل پرده صبح شعور ...

بیدل دهلوی
 
۶۲۴۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵۹

 

... میزبان عر ض بهار توست و مهمان خودیم

سیر دریا قطره را در فکر خویش افتادنست

دامن آن جلوه در دست از گریبان خودیم ...

بیدل دهلوی
 
۶۲۴۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶۴

 

... بیدل چه توان کرد به محرومی قسمت

ما خشک لبان ساغر دریا به کناریم

بیدل دهلوی
 
۶۲۴۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷۷

 

... به این آوارگی یا رب که گردانید پهلویم

ندارد چاره از دریا شکافی طالب گوهر

دلی گم کرده ام در عالم اسباب و می جویم ...

بیدل دهلوی
 
۶۲۴۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۷

 

... عالم قفس ظلمت و ما بال هماییم

دریا نتوان در گره قطره نمودن

ای ساده دلان ما هم از این آینه هاییم ...

بیدل دهلوی
 
۶۲۴۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹۴

 

بسته ام چشم امید از الفت اهل جهان

کرده ام پیدا چوگوهر در دل دریا کران

بسکه پستی در کمین دارد بنای اعتبار ...

بیدل دهلوی
 
۶۲۴۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰۹

 

... می شود سگ را دلیل سیر مهتاب استخوان

این سگان از قعر دریا هم برون می آورند

گر همه چون گوهراندازی به گرداب استخوان ...

بیدل دهلوی
 
۶۲۵۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴۰

 

یاد ابروی کجی زد به دل ما ناخن

موج شد بهر جگرکاری دریا ناخن

سعی تردستی منعم چقدر پر زور است ...

بیدل دهلوی
 
۶۲۵۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴۴

 

... دلی پرواز ده کز ننگ کم ظرفی برون آیی

زصافی می تواند قطره را دریا فرو بردن

سیه بختی به سعی هیچکس زایل نمی گردد ...

... غم جمعیت دل مضطرب دارد جهانی را

ز گوهر تا کجا دریا شکافد جیب افسردن

مزاج عشق در سعی فنا مجبور می باشد ...

بیدل دهلوی
 
۶۲۵۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴۹

 

... نفس را تا به کی شیرازه لخت جگر کردن

درین دریا که از ساحل تیمم می کند موجش

به آب دیده می باید وضویی چون گهر کردن ...

بیدل دهلوی
 
۶۲۵۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷۲

 

... که موی کاسه چینی بود مشکل تراشیدن

چه دانی رمز دریا گر نداری گوش گردابی

که کار خار و خس نبود زبان موج فهمیدن ...

بیدل دهلوی
 
۶۲۵۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷۷

 

... میسر نیست اینجا جز به زیرتیغ خوابیدن

درین دریا که عریانی ست یکسر ساز امواجش

حباب ما به پیراهن رسید از چشم پوشیدن ...

بیدل دهلوی
 
۶۲۵۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹۳

 

... تماشا می رود از دیده چون نظاره سرعت کن

حبابت از شکست آغوش دریا می کند انشا

غبار عجز اگر بر خبث بالد ناز شوکت کن ...

بیدل دهلوی
 
۶۲۵۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۰

 

... به راحت واکش و آرایش چتر سلیمان کن

به دریا قطره ی گمگشته از هر موج می جوشد

فرو رو در گداز دل جهانی را گریبان کن ...

بیدل دهلوی
 
۶۲۵۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱۱

 

... به راحت تهمتی دارم ز احوالم چه می پرسی

چو مخمل هم به چشم دیگران دریاب خواب من

به هر بی آبرویی چشمه آیینه یأسم ...

... تهی از خود شدن بیدل به بی مغزی کشید آخر

درین دریا پر از خود بود چون گوهر حباب من

بیدل دهلوی
 
۶۲۵۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱۹

 

... ندارد هستی ام غیر ازعدم مستقبل و ماضی

چو دریا هر طرف در خاک می غلتد کنار من

نگاه عبرت از هر نقش پا با سرمه می جوشد ...

بیدل دهلوی
 
۶۲۵۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲۰

 

... بهشتی رنگ می ریزد ز پرواز غبار من

پریشانی ندارد موج اگر دریا عنان گیرد

گواهی می دهد حالم که بی پرواست یار من ...

بیدل دهلوی
 
۶۲۶۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۳

 

چون گهر هر چند بر دریا تند غوغای من

در نم یک چشم سر غرق ست سرتا پای من ...

بیدل دهلوی
 
 
۱
۳۱۱
۳۱۲
۳۱۳
۳۱۴
۳۱۵
۳۷۳