قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۶ - در ستایش زهره ی زهرای آسمان شهریاری عزیزالدوله که شاهنشاه ماضی را بهین دختر و خسرو غازی را گرامی خواهر فرماید
... چون روی ترا شو ید و ساید به رخت دست
فی الحال بروید ز کفش لاله احمر
از جنت و کوثر نکند یاد که او را ...
... تا از اثر نامیه هر سال به نوروز
بر فرق نهد لاله کله گوشه قیصر
آغوش ملک باد شب و روز و مه و سال
از چهره و چشم تو پر از لاله و عبهر
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۸ - در ستایش شاهزاده ی رضوان و ساده شجاع السلطنه حسنعلی میرزا گوید
... به اژدرکوه رسد از خون اژدرکوهه عفریتان
ز آب چشمه تیغش هزاران لاله احمر
زکلک رمح آذرگون ملک بر رقعه هامون ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۰ - مطلع ثانی
... سندان به جای ژاله همی بارد از هوا
پیکان به جای لاله همی روید از مدر
در طاس چرخ ویله ز آوای گاودم ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۲ - در مرثیهٔ امیرزادهٔ فردوس و ساده فاطمهسلطان صبیهٔ امیر دیوان طاب ثراه
... گلی برفت که از مشک چین دو سنبل داشت
نهان به زیر دو سنبل دو لاله احمر
هلا که بود و کجا آمد و چه گفت و چه شد ...
... رخش کبود شد از سیلی اجل عجبست
که گل بنفشه شود یا که لاله نیلوفر
به وقت زندگی ا ز حسن و وقت مرگ از غم ...
... درخت میوه به بادی چگونه ریخت ثمر
شنیده ایدکه نشکفته بفسرد لاله
شنیده اید که نارسته پژمرد عبهر ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۳ - در مدح جناب میرزا آقاسی گوید
... چند دوم چون نیم نبیره گردون
چند روم چون نیم سلاله صرصر
من نه خیالم چنین چه پویم ایدون ...
... باده خورم یک دو ساتکین سپس هم
تا دو رخم بشکفد چو لاله احمر
وانگه بر عادت قدیم که دانی ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۵ - در ستایش پادشاه رضوان جایگاه محمدشاه طاب الله ثراه و فتح خراسان گوید
... بر آفتاب پریشیده پر و بال غراب
به لاله برگ نهان کرده تنگهای شکر
ز لعل سرخ حصاری کشیده گرد عدم ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۶ - در ستایش امیرکبیر و وزیر بینظیر میرزا تقی خان طاب الله ثراهگوید
... خلل بدو نرسانند ساقی و ساغر
مرا ز لاله رخان دلبریست غالیه موی
ستاره طلعت و سیمین عذار و سیمین بر ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۷ - در ستایش امیر با احتشام عزیز خان سردار کل نظام فرماید
... بنشاندمش به پیش و میی دادمش کزو
همرنگ لاله شد رخ آن ماه کاشغر
می درجگر چو رفت شودخون و زان می اش ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۸ - در تهنیت عید نوروز و مدح شاهنشاه فیروز محمدشاه غازی طابالله ثراه گوید
... یعنی زلف سیاه و خط معنبر
هر دو رخش یک حدیقه لاله حمرا
هر دو لبش یک قنینه باده احمر ...
... گشته جواهر نثار توده اغبر
طرف دمن بین ز لاله معدن یاقوت
صحن چمن بین ز ژاله مخزن گوهر ...
... افسر نازد به شه نه شاه به افسر
مجمر مشکین ز عود و باغ ز لاله
لاله نه بویا ز باغ و عود ز مجمر
گردون روشن ز مه نه ماه ز گردون ...
... گر رودم جان هزار بار ز پیکر
رنگ زداید کسی ز لاله حمرا
بوی رباید تنی ز نافه اذفر
تا به بهاران چو خط لاله عذاران
سبزه ز اطراف جویبار زند سر ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۹ - در ستایش مهد کبری و ستر عظمی کافلهٔالملک عاقلهٔالدوله مام پادشاه
... باد افتان خیزان خصم تو چون نیلوفر
لاله سان لال بود خصمت و بادا شب و روز
خون سرخش به رخ و داغ سیاهش به جگر ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۰ - در ستایش شاهزاده رضوان و ساده شجاع السلطنه حسنعلی میرزا طاب ثراه و تخلص به معراج نبی صلعم گوید
... به راغ شوکت او چرخ سبزه خضرا
به باغ دولت او مهر لاله احمر
به هرچه جزم کند کردگار یاری بخش ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۱ - مطلع ثانی
... شی ز بسکه زمین روشن از فروغ نجوم
چو برک لاله عیان از درون سنگ شرر
شبی زگنبد نیلوفری عیان پروین ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۲ - در تهنیت عید غدیر و ستایش شاهزاده ی بینظیر فریدون میرزا طاب ثراه گوید
... گفته چه خسبی ز جای خیز و بپیمای
باده یی از رنگ و بو چو لاله احمر
باده ای ار فی المثل به سنگ بتابد ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۷ - در منقبت هژبرالسالب اسد الله الغالب علیبن بیطالب علیه السّلام و فتح قلعه خیبر گوید
... به یک تحرک زلفش گیا شود عنبر
دو خال برلب نوشش دو داغ بر لاله
دو زلف بر سر دوشش دو زاغ بر عرعر ...
... میان این یک تابیده پرتو خورشید
درون آن یک رو ییده لاله احمر
گلوی شیشه صهبا گرفته اندر چنگ ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۸ - مطلع ثانی
... هزار پشه سیمین به چرخ گشت نهان
به برگ لاله بدل شد درخت لامشگر
شبان و زارع و دهقان و نخل بند و اکار ...
... شده دو جزع یمانی دو حقه یاقوت
شده دو نرگس شهلا دو لاله احمر
کسی که مکه غبارش کشد چو سرمه به چشم ...
... نه هرچه بیش ببارد سحاب در بستان
فزون شود فر نسرین و لاله و نستر
چو عشرتی که دو چشم گرسنه را ز طعام ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۹ - در ستایش پادشاه جمجاه ناصرالدین شاه خلدالله ملکه در زمان ولیعهدی گوید
... در آ ب دیده من عکس قد و روی و لبش
چو عکس سرو و گل و لاله اندر آب شمر
دو چشم من چو زره گشت پر ز بند و گره ...
... بگفتمش چه خبر ماجرای رفته بگفت
ز خون دو عبهر من شد دو لاله احمر
به جبهه سرکه نمودم همی زرشک درون ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۴ - در ستایش وزیر بینظیر حاج میرزا آقاسی
... بخشت وری و فرو ریخت بسد از بادام
بکند موی و برانگیخت لاله از عبهر
دوید بر مهش از دیده خوشه پروین ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۶ - در تهنیت ورود قایممقام طاب ثراه به خراسان
... موی به سرشان چنان درش که خنجر
لاله رخان را ز سقی نرگس شهلا
یاسمن دیدگان چو لاله احمر
شام و سحر صدهزارگوش به پیغام ...
... بر صفت ذوالفقار در کف حیدر
تا به بهاران چو خط لاله عذاران
سبزه بر اطراف جویبار زند سر ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۹ - در ستایش شاهنشاه اسلام پناه ناصرالدین شاه غازی خلدالله ملکهگوید
... حواصل بال و شاهین چشم و هدهدتاج و طوطی پر
ز ابرو اقحوان و لاله و شاه اسپرم بینی
هوا اسود زمین ابیض دمن احمر چمن اخضر ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۵ - و له ایضاً فی مدحه
... گر صاعقه تیغ تو برکوه بتابد
از هیبت او زرد شود لاله به کهسار
می شاید اگر بر تو کند خصم تو تشنع ...