گنجور

 
۵۲۱

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۱ - هم در ثنای آن پادشاه و تهنیت فتح اکره

 

... ازین نشاط ببالد چنار و سرو سهی

ز لهو لعل شود روی لاله و گلنار

ایا نسیم سحر عنبرین دم تو کنون ...

مسعود سعد سلمان
 
۵۲۲

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۴ - مدح عمید علی سالار

 

... همگونه شکل و برگ نیلوفر

ماننده برگ لاله گردانی

چون بردی حمله بر صف کافر ...

مسعود سعد سلمان
 
۵۲۳

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۵ - ستودن ترکان و ستایش سلطان مسعود

 

... در هند بشکفاند آن تیغ برق زخم

هنگام کارزار به دی ماه لاله زار

بپراکند ز هول تو چون گرد هر سپاه ...

مسعود سعد سلمان
 
۵۲۴

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۹ - هم در ستایش او

 

... درآمدی ز در من بسان حور قصور

هزار شاخ ز سنبل نهاده بر لاله

هزار حلقه ز عنبر فکنده بر کافور ...

مسعود سعد سلمان
 
۵۲۵

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۰ - وصف بهار و مدح ثقة الملک طاهر بن علی

 

... طبع گوید که باده خور که ز خاک

لاله روید همی قدح کردار

آب در جوی باده رنگ شدست ...

مسعود سعد سلمان
 
۵۲۶

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۱ - ستایشگری

 

... در قدح های بلورین می گسار ای میگسار

پر سمن شد باغ همچون لاله گردان جام می

گرچه نه وقت سمن زارست و وقت لاله زار

هر رهی کآن خوشتر و هر باده ای کآن تلختر ...

مسعود سعد سلمان
 
۵۲۷

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۱ - هم در مدح او

 

... در باغ رزم شاخ بسد گشت بار تیغ

لاله کند به خون رخ چون زعفران خصم

گر نه دراز خزان شکفد نوبهار تیغ ...

مسعود سعد سلمان
 
۵۲۸

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۱ - ابراز خلوص نسبت به یکی از اکابر

 

... یک بار من به سال درون چون گیا و خار

از باغ خود تو را گل و لاله عطا کنم

نزدیک تو ز خار و گیا کمترم از آنک ...

مسعود سعد سلمان
 
۵۲۹

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۷ - تیمار خواری

 

... من چگونه ز دیده در شمرم

گشت لاله ز خون دیده رخم

شد بنفشه ز زخم دست برم ...

مسعود سعد سلمان
 
۵۳۰

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۰ - نکوهش گمان و ستایش منصور بن سعید

 

... باران بهار در خزان بندم

خونی که ز سرخ لاله بگشایم

اندر تن زار ناتوان بندم ...

مسعود سعد سلمان
 
۵۳۱

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۱ - گله از خلف وعده خواجه بوطاهر

 

... تو چنان دان که من بس ارزانم

گرچه هستم چو لاله سوخته دل

چون گل نوشکفته خندانم ...

مسعود سعد سلمان
 
۵۳۲

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۳ - ستایشگری

 

... راست گفتی که حور شد عالم

لاله جویبار پنداری

نیست جز روی آن خجسته صنم ...

مسعود سعد سلمان
 
۵۳۳

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۵ - هنرنمایی در مدیح سلطان مسعود

 

... دلم آگنده تر از نار مکن گو نکنم

آخر آن لاله رخسار تو پژمرده شود

تکیه بر لاله رخسار مکن گو نکنم

ای دل ار هجر کشد لشکر اندوه مترس ...

مسعود سعد سلمان
 
۵۳۴

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۶ - هم در ستایش او

 

... این دیده را ز خاک درت توتیا کنم

گل عارضی و لاله رخی ای نگار من

در مرغزار آن گل و لاله چرا کنم

خار و گیا چو دایه لاله ست و اصل گل

از بهر هر دو خدمت آب و گیا کنم ...

مسعود سعد سلمان
 
۵۳۵

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۹ - مدح عمادالدوله ابوسعد بابو

 

... کراست دست بر آن مشک گون غالیه شم

چو بود عارض تو لاله طبیعی رنگ

مگر نمود مرا عنبر طبیعی خم ...

مسعود سعد سلمان
 
۵۳۶

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۳ - مدح خواجه ابوطاهر

 

... گشته از سبزه دشت پر دیبا

شده از لاله کوه پر میرم

بر چمن بارور کند هر شب ...

مسعود سعد سلمان
 
۵۳۷

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۱ - در مدح سلطان محمود

 

... بهفت کوکب و از پنج و حس چار ارکان

چو سرو و لاله بناز و چو صبح و باغ بخند

چو ماه و مهر بتاب و چو عقل و روح بمان ...

مسعود سعد سلمان
 
۵۳۸

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۲ - مدح علاء الدوله سلطان مسعود

 

... از زخم گام باره تو در صمیم دی

بر کوه لاله رسته و بر دشت ضیمران

تو سوی شیر تاخته از حرص صید شیر ...

... نیلوفری حسام تو کشت آن گروه را

بر پشت و سینه لاله و بر چهره زعفران

در هر تنی پراکند آن پرنیان پرند ...

مسعود سعد سلمان
 
۵۳۹

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۴ - چیستان و مدح آن سلطان

 

... بنده شاهم از که خواهم نان

تا کند لعل روی لاله بهار

تا کند زردرنگ برگ خزان ...

مسعود سعد سلمان
 
۵۴۰

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۶ - مدیح سیف الدوله محمود

 

... کوژ کردند پشت را همگین

لاله ها از برای شربت را

حقه هایی شدند یاقوتین ...

مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۲۵
۲۶
۲۷
۲۸
۲۹
۳۶۲