گنجور

 
۱۸۱

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - هم در مدح سیف الدوله محمود

 

... ز بهر جنگ میان بسته و گشاده نقاب

چو دید عزم مرا بر سفر درست شده

فرو شکست به لؤلؤ کناره عناب ...

... همی گرست و همی گفت عهد من مشکن

مسوز جانم و در رفتن سفر مشتاب

کجا توانی رفتن بر امر محمودی ...

مسعود سعد سلمان
 
۱۸۲

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - در مدح علائالدواله مسعود شاه

 

ای عزم سفر کرده و بسته کمر فتح

بگشاده چپ و راست فلک بر تو در فتح ...

... کاین مادر فتحست بلی وان پدر فتح

هست این سفر فتح چو آیی ز سفر باز

شاهان جهان نام کنندش سفر فتح

صد فتح کنی بی شک و صد سال از این پس ...

مسعود سعد سلمان
 
۱۸۳

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - باز در ستایش او

 

... همه چون فتح سال پار تو باد

در سفر باغ و بوستان و بهار

منزل و جای رهگذار تو باد ...

مسعود سعد سلمان
 
۱۸۴

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۴ - ستایش سیف الدوله محمود

 

... به سرو ماند از آن باغ و بوستان طلبد

به ماه ماند از آن نهمت سفر دارد

به غمزه گر بکشد از لبانش زنده کند ...

مسعود سعد سلمان
 
۱۸۵

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۳ - هم در مدیح

 

... جان تو همیشه در امان باد

این رای سفر که یش داری

بر تو به خوشی چو بوستان باد ...

مسعود سعد سلمان
 
۱۸۶

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۴ - داستان تبه روزی و گرفتاری

 

... چه سود که در وقت فرو شد چو برآمد

آن شب که دگر روز مرا عزم سفر بود

ناگاه ز اطراف نسیم سحر آمد ...

... گفتم که مرا توشه ده از دو لب نوشین

کاهنگ سفر کردم و وقت سفر آمد

از خط وفا سرمکش و دل مبر از من ...

مسعود سعد سلمان
 
۱۸۷

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۶ - در مدح علاءالدوله سلطان مسعود

 

... از جنبش تو پر ز سپاه و حشر شود

راه سفر گزینی هر سال و یمن و یسر

با تو دلیل راه و رفیق سفر شود

گرد تو از یلان سپه اندر سپه بود ...

مسعود سعد سلمان
 
۱۸۸

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۲ - مدح ثقة الملک طاهر بن علی

 

... داند ایزد که من نشاط کنان

کردم از بهر خدمت تو سفر

خویشتن جمله در تو پیوستم ...

مسعود سعد سلمان
 
۱۹۰

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۹ - در تهنیت عید و مدح سلطان محمود

 

رسید عید و ز ما ماه روزه کرد گذر

وداع باید کردش که کرد رای سفر

به ما مقدمه عید فر خجسته رسید ...

مسعود سعد سلمان
 
۱۹۱

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۹ - مدح سلطان سیف الدوله محمود

 

... دریغ آنکه ندیده تمام روی تو من

نهاد باید رویم همی به راه سفر

ز بهر آب حیات از پی رضای تو ...

مسعود سعد سلمان
 
۱۹۲

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۳ - در صفت شیر و مدح آن وزیر

 

... گفتم که حاجتم به تو افزون کنون از آنک

حاجت فزون بود به مه ای ماه در سفر

نه نوگلی و شکر دانم که چاره نیست ...

... و ایدر مقام کردن دانی که چاره نیست

چون داد روی سوی سفر نازش بشر

بدرود کردم او را وز وی جدا شدم ...

مسعود سعد سلمان
 
۱۹۳

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۴ - باز در ستایش او

 

... دلم همچو زهره است در احتراق

تنم همچو خورشید اندر سفر

چرا هر شبی ای دلارام یار ...

مسعود سعد سلمان
 
۱۹۴

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۵ - مدیح دیگر از آن بزرگ

 

دوال رحلت چون بر زدم بر کوس سفر

جز از ستاره ندیدم بر آسمان لشکر ...

مسعود سعد سلمان
 
۱۹۵

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۹ - باز در ثنای او

 

... روی زمین کوفتی نام نکو یافتی

اینت ستوده سفر اینت گزین اختیار

کاری کردی بزرگ تا که بماند جهان ...

مسعود سعد سلمان
 
۱۹۶

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۰ - مدح جمال الملک رشید

 

چون ببستم کمر به عزم سفر

آگهی یافت سرو سیمین بر ...

مسعود سعد سلمان
 
۱۹۷

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۱ - مرثیه عمادالدوله ابوالقاسم و گریز به ستایش سلطان ابراهیم

 

... هزار جان گرامی فزون شدیت سپر

چو میل تو به سفر بود هم ز راه تو را

بزرگ همت تو داشت بر بزرگ سفر

تو آن بلند محل بودی و بزرگ عطا ...

مسعود سعد سلمان
 
۱۹۸

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۲ - مدح نجم الدین شیبانی

 

... چون تو باید سپاه سالاری

کاین چنین آمد از غزات و سفر

آفرین باید آفرین بر تو ...

مسعود سعد سلمان
 
۱۹۹

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۲ - هم در ستایش آن شهریار

 

... هنوز رایت منصور او مقیم لطر

سفر کند ز تن حاسدانش جان و روان

چو کرد همت عالیش عزم و قصد سفر

چو تیغ شاه مجرد شود به گاه وغا ...

مسعود سعد سلمان
 
۲۰۰

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۴ - باز در ستایش او

 

... چون که امسال رای غزو افتاد

به سعادت شدی به سوی سفر

کاشکی چشم من زمین بودی

تا بر آن داشتی مقام و ممر

بنده گر در سفر به خدمت نیست

به نپرداخت از دعا به حضر ...

مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۸۰