عقلی که خلاف تو گزیدن نتوان
دینی که ز شرط تو بریدن نتوان
وهمی که به ذات تو رسیدن نتوان
دهری که ز دام تو رهیدن نتوان
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
عقلی که خلاف تو گزیدن نتوان
دینی که ز شرط تو بریدن نتوان
وهمی که به ذات تو رسیدن نتوان
دهری که ز دام تو رهیدن نتوان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بی تو به وجود آرمیدن نتوان
با تو به جز از عدم گزیدن نتوان
کاریست عجب، در تو رسیدن نتوان
وانگه ز تو یک لحظه بریدن نتوان
عقلی که خلاف تو گزیدن نتوان
دینی که ز عهد تو بریدن نتوان
علمی که به کنه تو رسیدن نتوان
زهدی که در دام تو رهیدن نتوان
یاری دارم که روش دیدن نتوان
وز سلسلهٔ موش بریدن نتوان
بی پرده از او سخن شنیدن نتوان
جز راه فنا به او رسیدن نتوان
روی تو نگاه خویش دیدن نتوان
وز دیدن تو طمع بریدن نتوان
کی دیده ببیندت که در دیده ی من
تو نوری و نور دیده دیدن نتوان
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.