سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۲ گردی که ز دیوار تو برباید باد جز در چشمم از آن نشان نتوان داد ای در غم تو طبع خردمندان شاد هر کو به تو شاد نیست شادیش مباد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تأثیر غم و درد جدایی بر دل و عقل خردمندان سخن میگوید. او میفرماید که تنها نشانهای از جای تو در زندگیاش باقی نمانده و اگر کسی در خوشحالی به یاد تو نباشد، خوشحالیاش ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: بادی که گرد و خاک را از دیوار تو میبرد، جز در چشم من اثر دیگری از آن نمیتوان یافت.
هوش مصنوعی: هر کس که به خاطر غم تو احساس شادی میکند، در حقیقت خردمند نیست و آن شادی واقعی نیست. اگر کسی به خاطر تو شاد نیست، آن شادی او ارزش ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ماه سخنگوی من ای حور نژاد
از حسن بزرگ ، کودک خرد نزاد
در سحر بدلبری شدستی استاد
این ساحری از که داری ای دلبر یاد
گر درد کند پای تو ای حور نژاد
از درد بدان که هر گزت درد مباد
آن درد منست بر منش رحم آید
از بهر شفاعتم به پای تو فتاد
گر شاه سه شش خواست سه یک زخم افتاد
زنهار مگو که کعبتین داد نداد
کان نقش که کرد رای شاهنشه یاد
در خدمت شاه روی بر خاک نهاد
ایزد همه ساله هست با مردم راد
بر مرد دری نبست تا ده نگشاد
ما را بدل خار بنی سروی داد
برداشت چراغکی و شمعی بنهاد
در محنت شو خوش و مکن نعمت یاد
شو در ده تن که داد کس چرخ نداد
چون بار بلایی که قضا بر تو نهاد
تن دار چو کوه باش و بی باک چو باد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.