گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سنایی

آن حور روح فش را بر عقل جلوه کردم

و آن شربها که دادی بر یاد تو بخوردم

یاقوت نفس کشتم زان گوهر شریفت

کازاد کرد چون عقل از چرخ لاژوردم

گردم به باد ساری گردی همی ولیکن

باران تو بیامد بنشاند جمله گردم

گفتی جواب خواهم شرط کرم نبود این

بگذاشتی چو فردان در زیر خویش فردم

گر قطعه خوش نیامد معذور دار زیرا

هم تو عجول مردی هم من ملول مردم

من توبه کرده بودم زین هرزه‌ها ولیکن

چون حکم تو بدیدم زین توبه توبه کردم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode