آنکس که ز عاشقی خبر دارد
دایم سر نیش بر جگر دارد
جان را به قضای عشق بسپارد
تن پیش بلا و غم سپر دارد
گه دست بلا فراز دل گیرد
گه سنگ تعب به زیر سر دارد
پیوسته چو من فگنده تن گردد
دل را ز هوای نفس بر دارد
بگسسته شود ز شهر و ز مسکن
هر دم زدنی رهی دگر دارد
هر چند که زهر عشق می نوشد
آن زهر به گونهٔ شکر دارد
وان دیده به دست غیر بردوزد
کو جز به جمال حق نظر دارد
ای یار مقامر خراباتی
طبع تو طریق مختصر دارد
بنمای به من کسی که او چون من
در کوی مقامری مقر دارد
یا از ره کم زنان نشان جوید
یا از دل بی دلان خبر دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ حال و احساس عاشقان نوشته شده است. شاعر به بیان دشواریها و رنجهایی میپردازد که عاشق به خاطر عشق متحمل میشود. او میگوید که عاشق همواره درگیر درد و غم است و جانش را به خاطر عشق میسپارد. با وجود تلخیها و زخمهای عشق، این دردها برای او شیرینتر از شکرند. شاعر از یار خود میخواهد که کسی را به او نشان دهد که مانند او در درد عشق و در کوی عشقورزی باشد. در نهایت، شعر به بررسی حالتهای درونی عاشق و جستوجوی رفیقانی همنوا با خود میپردازد.
هوش مصنوعی: کسی که تجربه عشق را دارد، همواره درد و رنج ناشی از آن را احساس میکند.
هوش مصنوعی: زندگی را به خواست و قضا و قدر عشق بسپارد، در حالی که بدن خود را در برابر درد و مشکلات محافظت میکند.
هوش مصنوعی: Sometimes, the hand of misfortune reaches for the heart, and at other times, a heavy burden of sorrow lies beneath the head.
هوش مصنوعی: همواره وقتی که انسان بدنش را رها کند، دلش از خواستههای نفسانی آزاد میشود.
هوش مصنوعی: هر لحظه از شهر و خانه فاصله میگیرم و راهی تازه پیش میآید.
هوش مصنوعی: اگرچه انسان در عشق دچار درد و رنج میشود، اما همان درد و رنج طعمی شیرین دارد.
هوش مصنوعی: آن چشمی که توجهش به غیر از زیبایی خدا باشد، از دست دیگران بدوزد و چیزی را نبیند.
هوش مصنوعی: ای دوست، شخصیت و رفتار تو مانند فردی است که در میخانهها زندگی میکند و به روشهای ساده و کوتاه میرسد.
هوش مصنوعی: به من نشان بده کسی را که مانند من در این کوچه دلبرانه زندگی کند و جایگاه خاصی داشته باشد.
هوش مصنوعی: یا از طریق افرادی که بیتوجه و ساکت هستند، نشانهای میجوید یا از دلهایی که دیگر احساس ندارند، خبری کسب میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
جان نقش رخ تو بر بصر دارد
تن نیز غم تو بر جگر دارد
من خاک دل خودم که از عزت
خاک قدم تو تاج سر دارد
در خدمت تو زمانه معذور است
[...]
گل باز طراوتی دگر دارد
کز باد بهار جلوه گر دارد
در پوست همی نگنجد از شادی
غنچه ز نشاط آنکه زر دارد
سوسن بزبان حال می گوید
[...]
عجبی عجب آن پسر به سر دارد
مانا که ز حسن خود خبر دارد
وقتستکه سرگران شود با خویش
از بس که کرشمه آن پسر دارد
زان پیش که دل دهم ندانستم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.