گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سنایی

ساقیا مستان خواب‌آلوده را آواز ده

روز را از روی خویش و سوز ایشان ساز ده

غمزه‌ها سر تیز دار و طره‌ها سر پست کن

رمزها سرگرم گوی و بوسها سرباز ده

سرخ روی ناز را چون گل اسیر خار کن

زرد روی آز را چون زر به دست گاز ده

حربه و شل در بر بهرام خربط سوز نه

زخمه و مل در کف ناهید بر بط ساز ده

هم بخور هم صوفیان عقل را سرمست کن

هم برو هم صافیان روح را ره باز ده

در هوای شمع عشق و شمع می پروانه‌وار

پیشوای خلد و صدر سدره را پرواز ده

چنگل گیراست اینک باز و باشهٔ عشق را

صعوه پیش باشه و آن کبک رازی باز ده

پیش کان پیر منافق بانگ قامت در دهد

غارت عقل و دل و جان را هلا آواز ده

پیش کز بالا درآید ارسلان سلطان روز

پیش من بکتاش سرمست مرابه گماز ده

ور همی چون عشق خواهی عقل خود را پاکباز

نصفیی پر کن بدان پیر دوالک باز ده

گر همی سرمست خواهی صبح را چون چشم خود

جرعه‌ای زان می به صبح منهی غماز ده

روزه چون پیوسته خواهد بود ما را زیر خاک

باده ما را زین سپس بر رسم سنگ‌انداز ده

جبرییل اینجا اگر زحمت کند خونش بریز

خونبهای جبرییل از گنج رحمت باز ده

بادبان راز اگر مجروح گردد ز آه ما

درپه‌ای از خامشی در بادبان راز ده

وارهان یک دم سنایی را ز بند عافیت

تا دهی او را شراب عافیت پرداز ده

 
 
 
خواجوی کرمانی

تخت خیری بین دگر بر تخته ی خارا زده

خیمه سلطان گل بر دامن صحرا زده

دوستان در بوستان برگ صبوحی ساخته

بلبلان گلبانگ بر طوطی شکرخا زده

از شقایق در میان سبزه فرّاش ربیع

[...]

عرفی

بانگ ما کبک است، خرمن را به خرمن باز ده

ای که می گفتی خریدارم، کنون آواز ده

روزگار خندهٔ غفلت گذشت ای کبک من

دل به دندان گیر و تن در چنگل شهباز ده

ای فلک صیدی که افکندی به تیرت کشته شد

[...]

صائب تبریزی

صبح شد برخیز مطرب گوشمال ساز ده

عیشهای شب پریشان گشته را آواز ده

هیچ ساز از دلنوازی نیست سیر آهنگتر

چنگ را بگذار، قانون محبت ساز ده

جام را لبریزتر از دیده عشاق کن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه