تا بدیدم بتکده بی بت، دلم آتشکدهاست
فرقت نامهربانی آتشم در جان زدهاست
هر که پیش آید مرا گوید چه پیش آمد تو را
بر فراق من بگرید گوید این مسکین شدهاست
ای فراق از من چه خواهی چون بنفروشی مرا
جای دیگر ساز منزل نه جهان تنگ آمدهاست
تا مگر سنگین دلت را رحمت آید بر دلم
سنگ را رحمت نباشد این حدیثی بیهدهاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساس تنهایی و درد فراق میگوید. او به بتکده اشاره میکند و مینویسد که قلبش مانند آتشکده در حال سوختن است. او از دلداریهایی که دیگران به او میدهند، یاد میکند و اینکه آنها از وضعیت او میگریند. شاعر از فراق میپرسد که چه میخواهد در حالی که او را در حال آتش زدن میبیند و بیان میکند که دنیای کوچک و تنگ برایش ناگوار شده است. او در نهایت به این نتیجه میرسد که سنگدلی دیگران نمیتواند بر درد او مرهمی باشد.
هوش مصنوعی: وقتی به میکدهای که خالی از بت است نگاه میکنم، دلم مثل آتشکدهای میسوزد و آتش جدایی و بیمحلی او در وجودم شعلهور شده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به من نزدیک میشود، از من میپرسد که چه بر سرت آمده و چرا به خاطر جدایی من گریه میکنی. او میگوید که این فرد بیچاره دچار درد و رنج شده است.
هوش مصنوعی: عزیزم، دوری تو چه میخواهد؟ چون دیگر جایی برای زندگی ندارم. جهان بر من تنگ شده است.
هوش مصنوعی: اگر سنگینی دل تو باعث رحمت بر دلم شود، پس برای سنگ، رحمت نمیتواند وجود داشته باشد. این سخن بیمعنی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آتش نمرود هرگز پور آزر را نسوخت
پور آزر پیش ازین آتش چو خاکستر شدهاست
تا بدین آتش نسوزی تو یقین صافی نهای
خواه گو دیوانه خوانی خواه گویی بیهدهاست
ای دریغا جان قدسی کز همه پوشیدهاست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.