گنجور

 
سنایی

ای چون تو ندیده جم آخر چه جمالست این

وی چون تو به عالم کم آخر چه کمالست این

تو با من و من پویان هر جای ترا جویان

ای شمع نکورویان آخر چه وصالست این

زان گلبن انسانی هر دم گلی افشانی

ای میوهٔ روحانی آخر چه نهالست این

در وصف تو عقل و جان چون من شده سرگردان

ای وهم ز تو حیران آخر چه جمالست این

گفتی که چو من دلبر داری وز من بهتر

ای جادوی صورت گر آخر چه خیالست این

ای از پی داغ ما آرایش باغ ما

ای چشم و چراغ ما آخر چه مثالست این

هر روز نپویی تو جز عشق نجویی تو

ای ماه نکویی تو آخر چه خصالست این

هر روز مرا نرمک بکشی تو به آزرمک

ای شوخک بی‌شرمک آخر چه وبالست این

پرسی: چو منی دلبر بینی تو به عالم در

ای ماه نکو منظر آخر چه سوالست این

ما را نه بدین سستی زین بیش همی جستی

ای خسته از آن خستی آخر چه ملالست این

گفتی همه جا با تو وصلست مرا با تو

ای بی خود و با ما تو آخر چه دلالست این

گفتی که سنایی خود داریم و ازو به صد

ای ناقد نیک و بد آخر چه محالست این

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

همین شعر » بیت ۱

ای چون تو ندیده جم آخر چه جمالست این

وی چون تو به عالم کم آخر چه کمالست این

سوزنی سمرقندی

چون شعر سنائی کم گویند درین عالم

ای چون تو ندیده جم، آخر چه جمالست این

سنایی

ای رشک رخ حورا آخر چه جمالست این

وی سرو سمن سیما آخر چه کمالست این

کوشم به وفای تو کوشی به جفای من

کس نی که ترا گوید آخر چه خیالست این

نابوده شبی شادان از وصل تو ای جانان

[...]

سوزنی سمرقندی

ای خصلت تو هشتن، آخر چه خصالست این

وی فعل تو برگشتن، آخر چه فعالست این

در . . . ن هلی و هشتی، برگردی و برگشتی

ای مایه هر زشتی، آخر چه خصالست این

در . . . ن برو در . . . ن هل، مندیش حرام از حل

[...]

میبدی

ای هم تو ز تو حیران آخر چه مثالست این

ای شمع نکورویان آخر چه وصالست این‌

ای چون تو بعالم کم آخر چه کمالست این

ای شمع و چراغ ما آخر چه جمالست این

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه