گنجور

 
بابافغانی

تا کی بهانه ات بدل بت پرست ماست

ملزم شویم گر نظرت در شکست ماست

گردون که صبح و شام می از جام زر دهد

محتاج جرعه یی ز شراب الست ماست

هرچند ما گدا و بود مدعی غنی

چون بنگری هنوز نگاهش بدست ماست

آب حیات خواه که اینجا نزاع نیست

ور هست نیستی ز تمنای پست ماست

ساقی مدام باده باندازه می دهد

این بیخودی گناه دل زود مست ماست

در خاکدان دهر فغانی مکن قرار

زینجا فرارجو که نه جای نشست ماست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سنایی

از عشق روی دوست حدیثی به دست ماست

صیدیست بس شگرف نه در خورد شست ماست

میدان مهر او نه به کام سمند ماست

درع وفای او نه به بالای پست ماست

دیریست تا به یادش می نوش می‌کنم

[...]

نظیری نیشابوری

امروز آنچه تاج سر ماست دست ماست

سرمایه درستی ما در شکست ماست

نادان بر آبگینه ما سنگ می زند

گر هوشمندیی به کسی هست مست ماست

سر می کنیم درسرپیمان خویشتن

[...]

صائب تبریزی

فتح و ظفر ز خودشکنی زیر دست ماست

چون زلف و خط، درستی ما در شکست ماست

آشوب عالمیم ز هر مصرعی چو زلف

سر رشته تپیدن دلها به دست ماست

باطل حجاب دیده حق بین نمی شود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه