گنجور

 
سنایی

حلقهٔ زلف تو در گوش ای پسر

عالمی افگنده در جوش ای پسر

کیست در عالم که بیند مر تو را

کش به جا ماند دل و هوش ای پسر

هم تویی ماه قدح‌گیر ای غلام

هم تویی سرو قباپوش ای پسر

سرو در بر دارم و مه در کنار

چون تو را دارم در آغوش ای پسر

بر جفا کاری چه کوشی ای غلام

بر وفاداری همی کوش ای پسر

امشب ای دلبر به دام آویختی

کز برم بگریختی دوش ای پسر

بوسهٔ نوشین همی بخش از عقیق

بادهٔ نوشین همی نوش ای پسر

کم کن این آزار و این بدها مجوی

میر داد اینجاست خاموش ای پسر

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شمارهٔ ۱۷۰ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سنایی

من ترا ام حلقه در گوش ای پسر

پیش خود میدار و مفروش ای پسر

جام می بستان ز ساقی ای صنم

بوسه‌ای ده زان لب نوش ای پسر

چنگ بستان و قلندروار زن

[...]

اثیر اخسیکتی

زلف برگیر از پس گوش ای پسر

کژ منه ما را چو شب پوش ای پسر

از ره چشمم چو در جان آمدی

پیش کش بستان دل و هوش ای پسر

هم چنین پیشم کمر بسته چو شمع

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه