جانا ز غم عشق تو من زارم من زار
از تودهٔ سیسنبر در بارم در بار
هر چند که بیزار شدم من ز جفاهات
زین مایهٔ بیزاری بیزارم بیزار
تا در کف اندوه بماندست دل من
زین محنت و اندوه بر آزارم آزار
از بهر رضای دل تو از دل و از جان
ای دوست به جان تو که آوارم آوار
ای روی تو چون روز و دو زلفین تو چون شب
پیوسته شب از عشق تو بیدارم بیدار
ای نقطهٔ خوبی و نکویی به همه وقت
گردندهٔ عشق تو چو پرگارم پرگار
پیکار نیم از غمت ای ماه شب و روز
بر درگه سودای تو بر کارم بر کار
در کعبهٔ تیمار اگر چند مقیمم
ای یار چنان دان که به خمارم خمار
از عشوهٔ عشق تو اگر مست شدم مست
از خوردن اندوه تو هشیارم هشیار
از هجر تو نزدیک سنایی چو رخ تو
اندر چمن عشق به گلزارم گلزار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عواطف عاشقانه و درد ناشی از عشق و جدایی است. شاعر از غم عشق معشوق میگوید و بیان میکند که با وجود بیزاری از جفاها، همچنان به عشق او وابسته است. دل او در اندوه و محنت دچار عذاب است و برای رضایت معشوق، خود را فدای او میکند. شاعر زیبایی معشوق را با شب و روز مقایسه میکند و میگوید که هر لحظه در تنهایی و عشق او بیدار است. عشق و غم او به شکلی عمیق زندگیاش را تحت تاثیر قرار داده و او را در حالت خمار و مستی نگه داشته است. در نهایت، او به حسرت وصال معشوق اشاره میکند و خود را در باغ عشق مملو از غم و شادی توصیف میکند.
هوش مصنوعی: عزیزم، به خاطر عشق تو در حال درد و غم هستم. من از شدت این احساس به حال و روز ناگواری افتادهام.
هوش مصنوعی: هرچند از بدیها و رفتارهای ناپسند تو متنفر هستم، اما از این حس تنفر هم به طور کلی بیزارم.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر این مشکلات و غمها در حال رنج و ناراحتی است و همچنان در این عذاب باقی مانده.
هوش مصنوعی: به خاطر خوشنودی تو و محبت تو، از جان و دل خود میگذرم، ای دوست؛ برای تو حاضرم هر چه را که دارم فدای تو کنم.
هوش مصنوعی: ای چهرهات مانند روز روشن و دو گیسوی تو همچون شب تار، همیشه به خاطر عشق تو بیدار و شادابم.
هوش مصنوعی: تو بهترین و نیکوترین نقطهای، همیشه در عشق تو گردش میکنم؛ مانند پرگاری که به دور یک نقطه میچرخد.
هوش مصنوعی: نیمهٔ شب و روز، به خاطر غم تو در حال جنگم و در درگاه عشق تو، هر لحظه در حال فعالیت و کار هستم.
هوش مصنوعی: اگرچه در مکان مقدس و امنی همچون کعبه زندگی میکنم، اما بدان که من در حالت مستی و شیدایی از عشق به تو هستم.
هوش مصنوعی: اگر به دلیل زیبایی و محبت تو دلبسته و سرمست شدم، باید بگویم که در عین حال از غم و اندوه تو نیز آگاه و بیدارم.
هوش مصنوعی: از دوری تو، بیصبر و شیدا شدم؛ چهرهات مانند گل در باغ عشق، مرا به وجد میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای عاشق دل داده بدین جای سپنجی
همچون شمنی شیفته بر صورت فرخار
امروز به اقبال تو، ای میر خراسان
هم نعمت و هم روی نکو دارم و سیار
درواز و دریواز فرو گشت و بر آمد
[...]
مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر
بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار
آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد ؟
جز شیر خداوند جهان ، حیدر کرّار
این دین هدی را به مثل دایرهای دان
[...]
ای آنکه همی قصه من پرسی هموار
گویی که چگونه ست بر شاه تراکار
چیزیکه همی دانی بیهوده چه پرسی
گفتار چه باید که همی دانی کردار
ور گویی گفتار بباید ز پی شکر
[...]
این زرد تن لاغر گل خوار سیه سار
زرد است و نزار است و چنین باشد گل خوار
همواره سیه سرش ببرند از ایراک
هم صورت مار است و ببرند سر مار
تا سرش نبری نکند قصد برفتن
[...]
هنگام بهارست و جهان چون بت فرخار
خیز ای بت فرخار، بیار آن گل بیخار
آن گل که مر او را بتوان خورد به خوشی
وز خوردن آن روی شود چون گل بربار
آن گل که مر او را بود اشجار ده انگشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.