گنجور

 
سنایی

جمع خراباتیان سوز نفس کم کنید

باده نهانی خورید بانگ جرس کم کنید

نیست جز از نیستی سیرت آزادگان

در ره آزادگان صحو و درس کم کنید

راه خرابات را جز به مژه نسپرید

مرکب طامات را زین هوس کم کنید

مجمع عشاق را قبله رخ یار بس

چون به نماز اندرید روی به پس کم کنید

قافلهٔ عاشقان راه ز جان رفته‌اند

گر ز وفا آگهید قصد فرس کم کنید

روی نبینیم ما دیدن سیمرغ را

نیست چو مرغی کنون ز آه و نفس کم کنید

گر نتوانید گفت مذهب شیران نر

در صف آزادگان عیب مگس کم کنید