گنجور

 
سنایی

ناز را رویی بباید همچو ورد

چون نداری گرد بدخویی مگرد

یا بگستر فرش زیبایی و حسن

یا بساط کبر و ناز اندر نورد

نیکویی و لطف گو با تاج و کبر

کعبتین و مهره گو با تخته‌نرد

در سرت بادست و بر رو آب نیست

پس میان ما دو تن زین‌ست گرد

زشت باشد روی نازیبا و ناز

صعب باشد چشم نابینا و درد

جوهرت ز اول نبودست این چنین

با تو ناز و کبر کرد این کارکرد

زر ز معدن سرخ روی آید برون

صحبت ناجنس کردش روی زرد

کی کند ناخوب را بیداد خوب

چون کند نامرد را کافور مرد

تو همه بادی و ما را با تو صلح

ما ترا خاک و ترا با ما نبرد

لیکن از یاد تو ما را چاره نیست

تا در این خاکست ما را آب خورد

ناز با ما کن که درباید همی

این نیاز گرم را آن ناز سرد

ور ثنا خواهی که باشد جفت تو

با سنایی چون سنایی باش فرد

در جهان امروز بردابَردِ اوست

باردی باشد بدو گفتن که برد

 
 
 
شمارهٔ ۱۰۸ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
رودکی

حاتم طایی تویی اندر سخا

رستم دستان تویی اندر نبرد

نی، که حاتم نیست با جود تو راد

نی، که رستم نیست در جنگ تو مرد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رودکی
سنایی

صدر تو چرخست و تن را بال سست

روی تو شیدست و جان را چشم درد

جان من آزاد کن تا عقل من

هر دمت گوید زهی آزاد مرد

تازه گردانم به ناجستن که باد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
وطواط

آوخ ! آوخ ! وای وای و درد درد!

دل ز درد آزاد داری روی زرد

از رخ زردم روان و ز دل روان

وز روان زی دل روان آزار و درد

دور دارد آرزوی دل ز دور

[...]

انوری

قلتبانی هم به خواهر هم بزن

نیست پیدا گرچه کس پنهان نکرد

چند گویی خواهر من پارساست

گپ مزن گرد حدیث او مگرد

پارسا در خانهٔ تو نان تست

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
جمال‌الدین عبدالرزاق

ای سخا را از کف تو پیشخورد

وی خرد را پیش رایت چشم درد

خلق تواهل هنر را دستگیر

جود تو مرد خرد را پایمرد

تیز با حزم تو کوه کند سیر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه