دردا که شده فتنه و آشوب جهانگیر
دین میرود از دست چو از بحر کمان تیر
گشته عقلا جمله چو دیوانه به زنجیر
سُخریه جُهّال شکسته کمر پیر
روبَه زده خرگاه در آرامگه شیر
ای شاه جوانبخت و جاندار و جهانگیر
گشتند محبان تو از جان و جهان سیر
ای مهدی موعود بزن دست به شمشیر
ای کهف دری کنز خفا قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاد ز رونق
ای داده به اِجلال تو نام تو گواهی
پی برده به اسرار خداوند کماهی
خاک قدمت زیبده افسر شاهی
مشهور ز انوار رُخَت فر الهی
وصف تو چو اوصاف خدا نامتناهی
در عهده سرپنجه تو رفع مناهی
بین چهره احباب تو از غم همه کاهی
از غیبت تو کشتی دین یافت تباهی
ای کهف دری کنز خفا قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاد ز رونق
مردم همه از بهر درم جامه درانند
دنبال زر و سیم شب و روز دوانند
در کشمکش خانه و اسباب جهانند
اندر پی دنیاطلبی پیر و جوانند
مردم پی دلجویی و آمال زنانند
زیبا پسران را به تجارت بنشانند
تا سیم و زر حسن فروشی بستانند
بین تا به کجا خلق طمع را برسانند
ای کهف دری کنز خفا قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاد ز رونق
ای واسطه هستی نُه گنبد گردون
سرمایه فیض ابدی مظهر بیچون
دانای رموز ازل و نکته بیچون
کنز خفی بار خدا گوهر مخزون
از سیل حوادث همه گیتی ز تو مأمون
تورات و زبور و صحف از فضل تو مشحون
دفع علل ساریه را لطف تو معجون
شد چشم محبان ز غمت چون شطّ جیحون
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
افتاده به گرداب بلا کشتی اسلام
غیر از تو دگر دادرسی نیست در ایام
از جور سلاطین و قویدستی حکام
بر اشک ارامل نگر و زاری ایتام
ابلیس به هر گوشه نهاده است دو صد دام
تا کرده به هر حیله محبان تو را رام
یک طایفه را بهر ریا ساخته بدنام
از اهل ریا روز گروهی شده چون شام
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
ای شیر خدا را خلف و سبط و نبیره
فخر ام و علم اب و سردار عشیره
در چشم شده روز جهان چون شب تیره
گردیده غم دهر به احباب تو چیره
غالب شده از بس که به ما سوء سریره
در دادن خمس آن همه اخبار کثیره
در ترک زکات این همه عصیان کبیره
هستیم چو قارون همه در فکر ذخیره
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
رفته است صداقت ز میان آمده حیله
حیله شده در دوستی خلق وسیله
عفت شده مستور ز زنهای جمیله
دلها همه از سوز چو مومست و فتیله
از بس که فراوان شده اخلاق رذیله
رفته اثر از خواندن اوراد عدیله
مرده دل مردم همه چون کرم به پیله
ای صف شکن معرکه ای میر قبیله
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
از بهر خدا کس نکند کار ثوابی
معموره دین روی نهاده به خرابی
از صوفی و از دهری و از شیخی و بابی
بسیار شده حقد و حسد از همه بابی
در ذائقهها تلخ شده حرف حسابی
جمله پی وافوری و بنگی و شرابی
نه گوش به قرآن نه خبر نه به کتابی
مردم همه در خواب گرانند چه خوابی
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرح نبی افتاده ز رونق
ای پنجه مردافکن و ای کاسر اعناق
بگرفته فرا ظلم و ستم در همه آفاق
اخبار شما گشته همه جعلی و الحاق
مومن شده گوگرد مسلمان شده تریاق
متروک شده رحم و پرستاری و انفاق
بسیار فراوان شده شیادی و زراق
اسلام به صمصام کج تو شده مشتاق
ای شمس هدایت چه شود گر کنی اشراق
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
حاجی پی شهرت رود از بهر زیارت
گردیده زیارت همه اسباب تجارت
تاجر شده فاخر عوض سود و خسارت
رفته به ثریا ز ثری سقف عمارت
شأن علما رفته و هر کس به جسارت
بیند سوی این طایفه با چشم حقارت
زنها عوض مسئله و غسل و طهارت
اندر پی تحصیل النگو به مرارت
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
ای ختم وصایت به تو در امر رسالت
تا روی تو ای نیر گردون جلالت
مستور شد از دیده ارباب ضلالت
تجدید نمودند ز نو رسم جهالت
در پیروی شرع فزون گشته کسالت
طاعات خلایق همه از فرط بطالت
سرمایه خسران شد و اسباب خجالت
پر زنگ شد آئینهٔ دلها ز ملالت
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
سد طرق خیر شد از کامل و جاهل
شد منکر و معروف به یک پیله مقابل
پیدا یکی از صد نَبُوَد عالم عامل
از بهر زر و سیم بود اخذ مسائل
از امثله و الفیه و صرف و عوامل
گردیده به تحصیل درم اصل رسائل
خون جای سرشک ار چکد از دیده سائل
بر او نکند رحم کس از جاهل و کامل
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
گر لطف تو بر گم شدگان یار نباشد
یا رایت عون تو مددکار نباشد
وارستگی از این غم بسیار نباشد
آسودگی از صدمه اغیار نباشد
در پرده تو را گر گل رخسار نباشد
دلجویی ما بهر تو دشوار نباشد
گر دیده ما قابل دیدار نباشد
از ماست که بر ماست تو را کار نباشد
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
معموره بدعت شده از شش جهت آباد
فریادرسی نیست که گیرد ز کسی داد
در ظلم شده مردم دنیا همه استاد
شیطان متحیر بُوَد از شدت بیداد
شاگردی این خلق کند از پی ارشاد
شرک و شره و شیطنت و شیوه شیاد
بگرفته عزازیل ز ابنای زمان یاد
(صامت) چه کند جز تو به نزد که برد داد
ای کهف دری کنز خفی قائم بالحق
الغوث که شرع نبی افتاده ز رونق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وضعیت بحرانی جهان و دین اسلام اشاره دارد. شاعر از دوران آشوب و فتنهای که در آن زندگی میکند، ناله کرده و درخواست کمک از مهدی موعود (عج) میکند. او به وضعیت اندوهبار مؤمنان و مشکلات اجتماعی چون ظلم سلاطین، فقر یتیمان و بیاعتنایی به ارزشهای دینی اشاره میکند. شاعر نیز به فساد و کجرویهای اجتماعی و دینی میپردازد و از غیبت مهدی و ضرورت ظهور او برای نجات دین و جامعه سخن میگوید. در نهایت، او به امید و استغاثه به مهدی و نجاتدهندهیی اشاره میکند که باید بیاید تا وضعیت را بهبود بخشد.
هوش مصنوعی: افسوس که دنیا در حال آشفتگی و فتنه است و دین به زودی از دست میرود، مانند اینکه اگر تیری از کمان رها شود، به سرعت از آب دور میشود.
هوش مصنوعی: عقلها به علت رفتار ناپسند برخی افراد، به مانند دیوانهها در بند و زنجیر شدهاند و نادانیها باعث شده است که افراد با تجربه و پیر، تحت فشار و زخم خورده قرار گیرند.
هوش مصنوعی: روباه به آرامگاه شیر وارد شده است، ای پادشاه خوشبخت و قوی و سرزمینگستر.
هوش مصنوعی: عاشقان تو از زندگی و دنیا خسته و ناامید شدهاند، ای مهدی موعود، به میدان بیفت و اقدام کن.
هوش مصنوعی: ای پناهگاه و مرکز رازها، ای قائم به حق و فریادرس، چونکه دین پیامبر دچار رکود و کسادی شده است.
هوش مصنوعی: ای کسی که نامت نشاندهنده عظمت و جلال توست، کسی که به رازهای الهی آگاه شدهای، همانند ماه در روشنی و درخشندگی.
هوش مصنوعی: خاک پای تو زیبا و ارزشمند است، همچون تاجی که بر سر شاهان مشهور گذاشته شده است. نور چهرهات، منبع الهام و برکتی است که به دیگران میتابد.
هوش مصنوعی: توصیف تو همچون صفات بیپایان خداست و تنها در توان توست که محدودیتها را برطرف کنی.
هوش مصنوعی: در چهره دوستانت، به خاطر غیبت تو، اندکی از درد و غم را میتوان دید که باعث تباهی ایمانشان شده است.
هوش مصنوعی: ای پناهگاه، در را برای کسی که بر حق ایستاده و مددکار است باز کن، زیرا قوانین پیامبر به دلیل کمرنگ شدن در بین مردم، دیگر رونق گذشته را ندارند.
هوش مصنوعی: مردم به خاطر پول و ثروت همواره در تلاش و کوشش هستند و به همین خاطر شب و روز مشغول زحمتاند.
هوش مصنوعی: در جدال زندگی و وسایل آن، همه انسانها، چه پیر و چه جوان، در تلاش برای دستیابی به دنیاست.
هوش مصنوعی: مردم به دنبال خوشحال کردن و برآورده کردن آرزوهای زنان هستند و زیبایی پسران را به عنوان چیزی ارزشمند برای تجارت و عرضه قرار میدهند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که زیبایی و ثروت برای فروش به مردم ارائه میشود، باید دید که تا کجا انتظار و آرزوها را در دل مردم برمیانگیزد.
هوش مصنوعی: ای پناهگاهی که درختان پنهان حقیقت در تو ریشه دارد، ای غواص در عمق حق و دانش، که احکام پیامبر از رونق افتاده و به زوال گراییده است.
هوش مصنوعی: ای واسطهٔ وجود، تو نه گنبد آسمان را به امانت داری و سرمایهٔ نعمتِ دائمی و تجلیِ حقیقتی بینهایت هستی.
هوش مصنوعی: خداوند، دانای اسرار و نکات نهفته است و مانند گنجینهای ارزشمند، چیزهای پنهان و گرانبهایی را در خود دارد.
هوش مصنوعی: در میان حوادث و بلایای زندگی، همهی انسانها به تو پناه میبرند. کتابهای مقدس مانند تورات، زبور و صحف، از رحمت و بزرگی تو سرشار هستند.
هوش مصنوعی: مهربانی تو باعث درمان دردها و مشکلات شده است، چشمان دوستداران تو از غمات مانند جیحون پرآب و جاری است.
هوش مصنوعی: ای پناهگاه پنهانی، ای قائم به حق، فریادرس، که دین پیامبر در حال کم رونقی و آسیبدیدگی است.
هوش مصنوعی: کشتی اسلام در گودال مشکلات و بلاها افتاده است و جز تو کسی نیست که بتواند به آن کمک کند و به دادش برسد.
هوش مصنوعی: به دلیل ظلم و ستم سلطنتها و قدرتمداران، به اشک و درد قلب بیوهزنان و یتیمان توجه کن.
هوش مصنوعی: ابلیس در هر جا هزاران تله گذاشته تا با ترفندهای مختلف، عشق و ارادت عاشقان تو را به بند بکشد و تحت کنترل خود درآورد.
هوش مصنوعی: یک گروه از مردم به خاطر نمایش و تظاهر، به تدریج بدنام و ناپسند شدند، مانند شب که بر روز غالب میشود.
هوش مصنوعی: ای پناهگاه و راز نهفته، ای قائم به حق و یاور نجات، که دین پیامبر به کم رونقی افتاده است.
هوش مصنوعی: من فرزند علی، شیر خدا، و نوهاش هستم. به خود می بالم که افتخار خانوادهام و رهبری قومم را دارم.
هوش مصنوعی: در چشمان تو، روز به شب تار تبدیل شده و غم دنیا بر دوستانت غالب گشته است.
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه ما از سوء رفتار و بیتوجهی در پرداخت خمس زیاد شنیدهایم، این موضوع برای ما به یک مسئله بزرگ تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: ما در ترک دادن زکات به اندازهای گناهکار هستیم که مثل قارون فقط به جمع کردن مال و ذخیره کردن فکر میکنیم.
هوش مصنوعی: ای پناهگاه و جایگاه امن، ای کسی که با صداقت و حقیقت ایستادهای، کمک و نجاتدهندهام باش. چرا که قوانین و دستورات پیامبر به فراموشی سپرده شده و از رونق افتادهاند.
هوش مصنوعی: صداقت و راستگویی از بین رفته است و به جای آن نیرنگ و فریب در دوستیها جا پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: عفت و پاکی زنان زیبا پنهان شده است و دلهای همه از عشق و اشتیاق، مانند موم نرم و قابل تغییر هستند.
هوش مصنوعی: به دلیل فراوانی رفتارهای ناپسند، تأثیر مطالعه دعاها و متون معنوی از بین رفته است.
هوش مصنوعی: دلهای مردهی مردم مانند کرم، در پیلهای گرفتار شدهاند و در برابر خطرها و چالشها، صفی مستحکم را تشکیل میدهند.
هوش مصنوعی: ای پناهگاه و مخزن حق، در را بگشای! که زندگی دینی ما در حال کاهش و افول است و شریعت پیامبر در خطر است.
هوش مصنوعی: به خاطر خدا کسی کاری برای ثواب نمیکند، در حالی که دین به ویرانی افتاده است.
هوش مصنوعی: از صوفی و دهری و شیخ و بابی، حسد و کینهٔ زیادی از همه بابیها بوجود آمده است.
هوش مصنوعی: حرف منطقی و درست اکنون در میان مردم جذابیت ندارد و به تلخی تبدیل شده است. همه به مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی روی آوردهاند.
هوش مصنوعی: مردم نه به قرآن گوش میدهند، نه از کتابی خبر دارند و همه در خواب عمیقی به سر میبرند. چنین خواب عمیقی چه حالتی دارد!
هوش مصنوعی: ای پناهگاه امن و رازدار، ای کسی که همیشه به حق ایستادهای و مددکار دیگران هستی، اکنون در را باز کن؛ زیرا که داستان پیامبر درخشندگی و جذابیت خود را از دست داده است.
هوش مصنوعی: ای کسی که با قدرت و توانایی خود بر دشمنان چیره میشوی و سرها را با قدرتت میشکنی، در تمام دنیا در برابر ظلم و ستم ایستادهای.
هوش مصنوعی: خبرهای شما همه ساختگی و غیرواقعی است، و مومنان به این وضعیت دچار شدهاند، به طوری که گوگرد به جای مؤمن و تریاک به جای داروی نجاتدهنده در آمده است.
هوش مصنوعی: عواطف و مراقبتها از بین رفته و به جای آن فعالیتهای نادرست و فریبکارانه افزایش یافته است.
هوش مصنوعی: اسلام به شمشیر تو، ای شمس هدایت، چقدر مشتاق است! اگر تو نور خود را انتشار دهی، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
هوش مصنوعی: ای پناهگاه و پشتیبان بزرگی که در برابر حق ایستادهای، ای فریادرس! زمانی که دین پیامبر به کسادی و رکود افتاده است، به یاری ما بشتاب.
هوش مصنوعی: حاجی برای رسیدن به شهرت و نام آوری، به سفر زیارتی میرود، در حالی که هدف اصلی او کسب درآمد و تجارت است.
هوش مصنوعی: شخصی که بازرگانی کرده است، دیگر به سود و زیان فکر نمیکند و به جایی بزرگ و با شکوه رسیده که از آن بالا، به زندگیاش با افتخار مینگرد.
هوش مصنوعی: علمای بزرگ و محترم در حال حاضر کمتر مورد احترام قرار میگیرند و بعضی افراد بیاحترامی میکنند و با نگاهی تحقیرآمیز به آنها مینگرند.
هوش مصنوعی: زنان به جای اینکه درگیر مسائل مربوط به نجس و پاکی شوند، بیشتر در تلاش هستند تا زینت و زیباییهای ظاهری خود را به دست آورند، هرچند که این کار برای آنها با دشواریها و زحماتی همراه است.
هوش مصنوعی: ای پناهگاهی که رازها در تو نهفته است، ای مددکار حقیقی که بنیاد حق را به دوش میکشی، بدان که شریعت نبی، از رونق افتاده و به نیاز تو در این زمان احتیاج دارد.
هوش مصنوعی: ای کسی که در کار رسالت، به تو ختم شده و هیچ کس دیگری نمیتواند به جای تو باشد؛ تو همانند خورشید در آسمان جلال و عظمت هستی.
هوش مصنوعی: از چشمهای صاحبنظران پنهان شد و دوباره سنتهای نادانی را احیا کردند.
هوش مصنوعی: در پیروی از قوانین شرع، خستگی از انجام دستورهای دینی در مردم افزایش یافته و همه به دلیل بیتحرکی و بیعملی، سست شدهاند.
هوش مصنوعی: ثروت و سرمایه از دست رفت و وسایل شادی تبدیل به دلیلی برای خجالت شدند. دلها پر از غم و اندوه است و آینهای که در آن منعکس میشود، زنگزده و غمگین است.
هوش مصنوعی: ای پناهگاه و راز نهانی، ای منجی و فریادرس، حالا که زندگی دینی ما دچار رکود و انحطاط شده، در را به روی ما بگشای و به ما یاری برسان.
هوش مصنوعی: راههای خیر و نیکی به دلیل وجود انسانهای کامل باز شده است، اما کسانی که جاهل و بیخبرند آن را انکار کرده و نمیشناسند، مثل یک پیله که در برابر نور و راه درست مقاوم میشود.
هوش مصنوعی: در میان صدها نفر، تنها یکی پیدا میشود که عالم و آگاه است و در راستای علم و عمل به جای توجه به ثروت و زر و سیم، به بحث و بررسی مسائل میپردازد.
هوش مصنوعی: در این بیت به تلاش برای کسب علم و دانش اشاره شده است. شاعر به مطالعه کتابها و متون علمی و ادبی پرداخته و از تلاش برای یادگیری مباحث مختلف، از جمله قواعد زبان و ادبیات، سخن میگوید. او نشان میدهد که به دنبال کسب علم و درک عمیق آن است تا به فهم بهتری از رسائل و متون دست یابد.
هوش مصنوعی: اگر اشکی از چشمان کسی بریزد، هیچ کس بر او رحم نخواهد کرد، چه ignorant (نادان) باشد و چه کامل (آگاه).
هوش مصنوعی: ای پناهگاهی که دُرهای پنهان در آن قرار دارد، ای یاریدهندهای که به حق استوار هستی، درخواستم را بشنو که قوانین پیامبر از رونق افتادهاند.
هوش مصنوعی: اگر محبت و کمک تو به کسانی که گم شدهاند نباشد، یا حمایت تو برای یاریرسانی به آنها وجود نداشته باشد،
هوش مصنوعی: آسایش واقعی زمانی به دست میآید که از غم و اندوه جدا شویم، اما این به معنای رهایی از آسیبها و دردهایی که دیگران به ما میزنند، نیست.
هوش مصنوعی: اگر در پرده وجود تو، چهرهای زیبا نباشد، دلجویی و راحتی ما برای تو دشوار نخواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر چشمان ما نتوانند تو را ببینند، این نقص از ماست و ربطی به تو ندارد.
هوش مصنوعی: ای پناهگاه و سرای رازهای نهان، ای آنکه به حق پشتیبان و رستگار هستی، که شریعت پیامبر از رونق افتاده و نیاز به یاری دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وضع جامعه به قدری خراب است که همه جا پر از ناپسندیدهها و کارهای تازه و نادرست است و هیچکس وجود ندارد که کمک یا حمایتی به دیگران ارائه دهد یا از آنان دفاع کند. به عبارتی، فریادی برای دادخواهی و شناسایی مشکلات به گوش نمیرسد و همه چیز به هم ریخته است.
هوش مصنوعی: در این دنیا، مردم از شدت ظلم و ستم به حدی گرفتار شدهاند که حتی شیطان نیز از این همه بیعدالتی شگفتزده و حیرتزده است.
هوش مصنوعی: افرادی از این جمع، در پی هدایت و راهنمایی، به خلاف و ناهنجاریها و روشهای فریبکارانه روی میآورند.
هوش مصنوعی: عزازیل از فرزندان زمان یاد میگیرد که چه کار کند، جز تو چه کسی میتواند در این زمینه به او کمک کند؟
هوش مصنوعی: ای پناهگاه مخفی و پنهان، ای مددکار راستین، که در زمان نبی، دین و شریعتش دچار رکود و کمرونقی شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.