من نمیگویم چرا با دوستانت کین بود
خود بگوی ای نازنین شرط محبت این بود
حال دلهای شهیدان غمت از لاله پرس
کوس راپایش ز داغ دوستی رنگین بود
تیر تو نگذاشت دیگر آرزویی در دلم
منت از وی تا قیامت بر دل خونین بود
زیر تیغت گر که خندیدم عجب ناید تو را
آب شمشیرت زبس ای نوش لب شیرین بود
خوش رسیدی وقت مردم بر سرم آری خوشست
شمع رویت جانسپاری را که در بالین بود
بس بود افسوس قاتل بهر قتلم خونبها
گر ترا ای شوخ رحمی بر دل سنگین بود
دستها را از تاسف بهر (صامت) رنجه کن
گریه از شمع لازم بهر درد دین بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات عمیق و پیچیدهای اشاره میکند که ناشی از محبت و دوستی است. او از رابطه خود با دوستانش صحبت میکند و از غم و اندوهی که به خاطر جدایی یا خیانت احساس میکند، سخن میگوید. شاعر به درد دل شهیدان و رنجهای ناشی از عشق اشاره میکند و میگوید که تیر عشق برای او آرزویی باقی نگذاشته است. او به حالت ناخوشایند خود و مسئولیت قاتل اشاره میکند و از احساساتش نسبت به او صحبت میکند. در نهایت، شاعر به نیاز او به اندوه و گریه به خاطر دردهای عاطفی و مذهبی اشاره میکند. به طور کلی، شعر درباره غم و عشق و تأثیرات عمیق آنها بر روح انسان است.
هوش مصنوعی: من نمیگویم که چرا با دوستانت دشمنی بود، خودت بگو، ای عزیز، که شرط محبت اینگونه است.
هوش مصنوعی: احوال دلهای شهیدان را از لالهها بپرس، چون رنگین بودن لالهها نشانه عشق و دوستی است که در دل آنها وجود دارد.
هوش مصنوعی: عشق و احساس تو باعث شد که دیگر نتوانم به هیچ آرزویی در دل داشته باشم و همیشه حسرت و درد جدایی تا پایان عمر، بر دل من خواهد ماند.
هوش مصنوعی: اگر زیر تیغ تو خندیدم، جای تعجب ندارد. تو که آنقدر قدرتمندی که آب شمشیرت هم خنک است و لبهای شیرین تو مرا مسحور کرده است.
هوش مصنوعی: خوش آمدی! زمانی که مردم دور من هستند، دیدن چهرهات برایم بسیار دلپذیر است. جانم را فدای نور رویت میکنم، همانطور که در کنار بستر من بودی.
هوش مصنوعی: به اندازه کافی حسرت میخورم که قاتل به خاطر کشتنم، هیچ دیهای نمیپردازد. اگر تو، ای خوشخلق، بر دلم رحمی داشته باشی، این برایم سنگین است.
هوش مصنوعی: دستهایت را برای غم و اندوه به حرکت درآور و از شمع گریه کن، زیرا این گریه به خاطر دغدغه دین لازم است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بهره تو آفرین می شد زسعد مشتری
رقم خصم از نحس کیوان فریه و نفرین بود
تا جهان باشد خداوندش حسام الدین بود
هرکه مهر او نجوید جاودان غمگین بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.