گنجور

 
صامت بروجردی

دلم بهانه رویت زیاد می‌گیرد

به شوق وصل تو فال زیاد می‌گیرد

رخت هر آن چه ز عاشق‌کشی نمی‌داند

ز چشم شوخ سیاه تو یاد می‌گیرد

ز روی تجربه مغروری از جهان غلطست

که دهر هر چه به هر کس که داد می‌گیرد

تو شاه کشور حسنی ولی عدالت کن

که شاه مملکت از عدل و داد می‌گیرد

به غیر رخ منما پیش دیده (صامت)

که شعله غمش اندر نهاد می‌گیرد