از محتشمان شهر تبریز است و پیوسته با جوانان ساده معاشرت می نمود گویند کثرت اموال او تا بحدی بود که یک نوبت هزار تومان به یکجا به رییس میر یوسف اصفهانی بقرض داده بود در آن ولا رییس مذکور نقد جان بقابض ارواح سپرد و فانی از شنیدن این سخن حیات باقی را وداع گفت این مطلع از اوست :
شب ای همدم که پیش آن پری افسانه میگفتی
چه می شد گر باو حال من دیوانه میگفتی
که را می خواستی کاز مهربانی باز بفریبی
که گه از سوزش شمع و گه از پروانه میگفتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
مطلع
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.