از شعرای کاشان بود و بسیار خوش صحبت، اما بهرکس که صحبت میداشت طمعی میکرد و آخر هجو او میگفت اشعار خوب از او در میان هست، در شهور سنه احدی و اربعین و تسعمایه در کاشان فوت شد این چند مطلع از اوست :
به بین که عاشق روی تو میتوان که نباشند
نهانی شب چه سان درکوی آن سیمین بدن باشم
که آه آتشین روشن کند جایی که من باشم
ایدل از اندیشه زلف بتان حال تو چیست
من پریشانم نمیدانم که احوال تو چیست
شده مه بر فلک حیران ز روی عالم آرایش
عجب جای بلندی یافته بهر تماشایش
حیف است که ارباب وفا را نشناسی
این رباعی هم از اوست :
وز عاشق خویش خشمگین میگذرد
برجان من این عتاب امروزی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
باد داغ تو باشیم و تو ما را نشناسی
رباعی
آن شوخ کشیده تیغ کین میگذرد
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.