که بمولانا احمد تونی مشهور است و معلم حضرت صاحبقرانی بوده، آخر نمک حرامی کرده از این آستان عالیشان روی گردان شده بروم رفت و با امیرخان که آنزمان حاکم هرات بود خاطر نشان کرد که او هجو شما و مردم هرات کرده و سبب عداوت این بود که در شهر آشوب برای او گفته بود:
امیرخان او را طلبیده و بعد از ثبوت دست راست و زبان او را بریدند در آن محل گفته بود :
چون غلیواژی که شش مه ماده و شش مه نر است
از دست احمد طبسی روز ماجرا
بعد از آن زبان او گویا بود و بدست چپ به از اول مینوشت نقل میکنند که : یکی از او پرسیده بود که سبب سخن گفتن تو بعد از آنکه زبانت را بریدند چه بود. جواب گفته بود که آن روز که دست و زبانم را بریدند متعلقان مرا بخانه بردند خون از دست و زبانم نمی ایستاد . آخر بیهوش شدم در آن بیهوشی در خواب دیدم که در آستان ولایت مکان امام وارث نبی علیه السلام امام هشتم قبله هفتم سلطان الأولیا و برهان الأتقیا :
دست بریده ی من و دامان مرتضی
علی بن موسی بن جعفر آن شهنشاهی
صلواه الله علیه و آله و سلم واقع شده ام و هم چنان خون از دست و زبانم میرود. کسی در آنجا ایستاده بود بمن گفت آستان را ببوس . من گفتم چون ببوسم که میترسم آستان بخونم ملوث شود. دیگر بار مرا ببوسیدن آن آستان اشارت کرد همین که آستان را بوسیدم بیدار شدم خون از دست و زبانم ایستاده بود زبان بدرود و شکر الهی و حضرت نامتناهی گشودم . از دست و زبان که برآید کاز عهده ی شکرش بدر آید . یاران را آواز دادم ایشان تعجب کنان پیشم آمدند و از حالم خبر پرسیدند.
بعد از اطلاع این امر غریب بکرامت آن مقتدای عالمیان حمل کردند جایی که حضرت رسول الله صل الله علیه و آله و سلم گفته باشد « ستد فن بضعه منی بارض طوس لایزورها الامؤمن لوجب الله له الجنه و حرم جسده علی النار » از کسی که پاره ای از تن مبارک رسول الله و امام همام باشد مثل این و هزار مرتبه زیاده از این عجیب و غریب نیست .
که خوانده اند سلاطین دهر سلطانش
شرح اوصاف کمال تو کماهی نتوان
جماعتی که مولانای مذکور را پیشتر از بریدن زبان دیده بودند میگفتند که اول در زبان او لکنتی بوده و بعد از آن که بریده بودند آن لکنت برطرف شده بود و بسیار فصیح تر از اول متکلم بود بعد از آن چهار سال دیگر زنده بود در سنه اثنین و ثلاثین و تسعمایه در هرات فوت شد این دو بیت را هم در آنوقت در شکایت روزگار گفته بود :
زبان و پنجه من داد بخت بد بر باد
دلا تخیل مهر و وفا ز مردم دهر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
کهنه کفگیر است لیکن لایق خاکستر است
قطعه
احمد تونی گهی شیعی گهی سنی بود
ای در اوصاف کمال تو زبانها ابکم
قطعه
چنانکه باد خزان ریخت برگ بید و چنار
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.