از موالی خوش طبع و لاابالی آنشهر است و عاشق پیشه گی و صاحب مذاقی او تا بحدی است که روزی با پدرش همراه بود دچار جوانی میشوند مولانا جوانرا دعا میکرده و نیاز میپاشیده پدرش گفته او لایق دعای بداست مولانا دست برآورده که . الهی پدرش بمیرد! در شعر طبعش خوب بود این مطلع از اوست:
دوش میگفتم ز سر عشق جانان سرگذشت
دیده در گرداب خون افتاد و آب از سرگذشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
مطلع
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.