در صاحب حسنی شاعر شد و او را مدد میکردند لاجرم ریشش سربزد و دیگر از شعر دم نزد . آخر پایمال استخفاف گشته بخفافی قرار گرفت . این دو مطلع از اوست :
غایب مشو ای نور دو چشم از نظر ما
نیکو نبود روز گذشتن ز سر ما
بشنو این نکته سنجیده ز غم خورده ی عشق
که به از زنده ی بی عشق بود مرده ی عشق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
مطلع
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.