۲۱۱- میرک کور « میرزا قاسم »
در خوشنویسی مسلم روزگار و در انشاء سرآمد فضلای بلاغت شعار بود. پدرش بوزارت شاهزاده بدیع الزمان میرزا اشتغال داشت خود بطالب علمی و کسب کمال مساعی جمیله بظهور میآورد و بعد از آن بسپاهیگری مشغول شده در خدمت درمش خان که لله من بود بسر می برد و خان مذکور با او ظرافت ها میکرد و او از این معنی بسیار آزرده خاطر می بود در آن ولا این دو بیت بطرز بوستان حسب حال خود گفته :
گشت بی صبری من موجب رسوایی من
یکی را برآری و خانی دهی
بصد عزتش کامرانی دهی
یکی را بیاری و نوکر کنی
آخر در شهور سنه اثنین و ثلاثین و تسعمایه در هری در خانه خواجه حبیب الله بدست یکی از ترکان کشته شد، این ابیات از جمله اشعار اوست :
قد بر افراز که کوته شود این افسانه
مشکل حکایتی است که گفتن نمیتوان
برجان و دلم همیشه بیداد از تو
فریاد ز بیداد تو و داد از تو
روزی با میرزای مذکور بباغ مراد هرات بطریق گشت رفته بودیم و در خانه بیت العشرت مشهور منزل کرده بودیم این رباعی و مطلع را در بدیهه گفته و بدیوار خانه نوشت:
فریاد ز تو، هزار فریاد از تو
دردا که گل امیدم از باغ مراد
هرگز بمراد دل غمگین نگشاد
افسوس ز هجر یار جانی افسوس
و گویا این مطلع حسب حال خود نوشت و مولانا شوقی یزدی این مطلع را تضمین کرده و در پهلوی خط او بدیوار نوشت:
ای بی تو گردش فلک بی مدار حیف
بودی و در زمانه نظیری نداشتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
بخاک سیاهش برابر کنی
نظم
پیش واعظ منشین قصه طوبی مشنو
مشکل تر آنکه از تو نهفتن نمیتوان
رباعی
ای خاطر مستمند، ناشاد از تو
فریاد ز درد نامرادی، فریاد
بیت
ای بی تو گردش فلک بی مدار حیف
باشد زمانه و تو نباشی هزار حیف
قطعه
نا که ز گردش فلکت خون بریختند
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.