ماییم کله چو لاله بر خاک زده
صد نعره چو ابر از دل غمناک زده
از مهر چو صبح پیرهن چاک زده
آنگه علم مهر بر افلاک زده
شکر گفتار گفتا ای سمن بوی
چرا در بستهای بر من به یک موی
دلم چون شانه بود از غم به صد شاخ
از آن دستت زدم بر مویْ گستاخ
به دل گفتم سیاهی حلقه در گوش
چرا با او نشیند دوش با دوش
دل من داشت در زلف تو منزل
ز دستت میزدم دست بر دل
از آن من دست هندویی گرفتم
که او را بر پریرویی گرفتم
تنور گرم چون بیند فقیری
دلش خواهد که بربندد فطیری
کژی کردم بسی آشوب دیدم
به جرم آن پریشانی کشیدم
خطا کردم به جرمم دست بربند
وگر خواهی جدا کن دستم از بند
چو هندو چیره گشت از دست رفتم
زدم دست و بدین جرمش گرفتم
نگردد پایه رکن حرم پست
اگر در حلقهاش مستی زند دست
صنم چون دید جم را جامهها چاک
چو گل کرد از هوا صد جا قبا چاک
سحرگه جامه جم را صبا برد
قبای گل نسیم جانفزا برد
برون کردش حریری جامه از جم
به دیبایش بپوشانید شبنم
سماع ارغنون از سر گرفتند
شراب ارغوانی برگرفتند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عشق و غم میپردازد. گوینده از حالتی از اندوه سخن میگوید که در دلش وجود دارد و به خاطر عشقش به معشوق از خود بیخود شده است. او میگوید که در دلش درد و غم دارد و به همین دلیل به سراغ معشوقش میرود. در ادامه، شاعر از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر خودش میگوید و به شکل نمادین از عشق و زیباییهای دنیا صحبت میکند. او همچنین به احساس گناه و اشتباهش در این مسیر اشاره میکند، که باعث دردسرهایی برای او شده است. در نهایت، همه چیز به جشن و شادی و زیبایی ختم میشود، جایی که عشق و زیبایی به زندگی جان تازهای میبخشند.
هوش مصنوعی: ما مانند لالهای هستیم که بر روی زمین روییده و از دل غمهایمان صدای نالهای همچون رعد و برقی از خود صادر کردیم.
هوش مصنوعی: عشق و محبت مانند صبحی است که با زیبا بودن و روشناییاش همه جا را پر میکند. وقتی عشق واقعی نمایان شد، تمام آسمانها را از زیبایی و نور خودش پر میسازد.
هوش مصنوعی: شکر به گل سمن میگوید: چرا بوی خوش تو اینقدر محفوظ و پنهان است و من نمیتوانم آن را بشنوم؟
هوش مصنوعی: دل من مانند شانهای پر از غم است و از آن غم، به هزار شاخه تقسیم شده است. از آن سو، به خاطر این احساس، بر روی موهای بیپروایت دست میزنم.
هوش مصنوعی: به دل گفتم که چرا حلقه سیاه در گوش او قرار دارد و چرا او در کنار او شب را میگذراند.
هوش مصنوعی: دل من در زلفهای تو آرامش داشت و از شدت عشق، بیاختیار بر دل خود دست میزدم.
هوش مصنوعی: به دست کسی افتادم که زیبایی او را خیرهکننده میدانستم.
هوش مصنوعی: وقتی تنور داغی را میبیند، فقیر دلمند میشود که نانی بپزد و از آن بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: من به خاطر کارهای نادرست خود، آشفتگی و دردسرهای زیادی را تجربه کردم و به خاطر این بینظمی، عواقب سختی را تحمل کردم.
هوش مصنوعی: من اشتباهی کردم، اگر میخواهی مجازاتم کن و دستهایم را ببند، اما اگر میخواهی میتوانی دستم را از بند آزاد کنی.
هوش مصنوعی: زمانی که هندو بر من تسلط یافت، از دستش فرار کردم و به خاطر این عملش او را مورد سرزنش قرار دادم.
هوش مصنوعی: اگر کسی در حلقه قدس و کرامت قرار گیرد، هرگز پایههای آن مکان مقدس و باعظمت پایین نخواهد آمد، حتی اگر در حالت مستی و شیدایی باشد.
هوش مصنوعی: چون معشوق، جوانی به نام جم را دید، لباسهایش را چاکچاک کرد و مانند گل، از هیجان و شوق به حالتهای مختلف دچار شد.
هوش مصنوعی: صبحگاه، نسیم نرم و ملایم، جامه سلطنتی جم را برداشت و عبای گل را به همراه خود آورد.
هوش مصنوعی: او جامهای از حریر را به دست جمشید درآورد و شبنم را بر تن او پوشاند.
هوش مصنوعی: صدای خوش موسیقی دوباره به گوش میرسد و نوشیدنی رنگین و زیبای ارغوانی را به دست گرفتهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای پای شرف بر سر افلاک زده
وی دم همه از خلعت لولاک زده
و آنگه به سرانگشت ارادت، یک شب
درع قصب ماه فلک چاک زده
این ابر نگر خیمه بر افلاک زده
صد نعره شوق از دل غمناک زده
از دست زلیخای هوا یوسف گل
بر پیرهن حریر صد چاک زده
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.