گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سلمان ساوجی

ملک در خواب صوت چنگ بشنید

چو باد صبحدم بر خود بخندید

خمار آلوده سر برداشت از خواب

شراب و آب و مطرب دید و مهتاب

چو مه بیدار شد خورشید برجست

خرامان شد به برج خویش بنشست

صبا می‌داد بویی از بهارش

سمن را بود رنگی از نگارش

مهی خورشید رویش دید بی جان

روان این مطلعش سر بَرزَد از جان