گنجور

 
سلمان ساوجی

ای کریمی که چون نسیم سحر

باغ خلق تو را هوا دارم

چون گل و بلبل از عنایت تو

کار با برگ و با نوا دارم

گر به درگه نیامدم دو سه روز

من درین باب عذرها دارم

درد پایی فتاد بر سر من

من سر درد پا کجا دارم

بود در خاطرم که گر روزی

نبود چارپا دو پا دارم

پای نیزم ز دست رفت و کنون

نه دو پای و نه چارپا دارم

اگرم پا نمی‌دهد یاری

که حق نعمتت ادا دارم

بر دعا دارم از برای تو دست

چه کنم دست بر دعا دارم

تو بمان از برای من به جهان

که من اندر جهان تو را دارم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode