ای خداوندی که از دریای خاطر دم به دم
در ثنایت عقدهای در مکنون آورم
هر زمان بهر عروس مدحت از کان ضمیر
قطهای چون قطعه یاقوت بیرون آورم
از کمال فسحت ملک تو چون رانم سخن
نقصها در ملک جمشید و فریدون آورم
خسروا نگذاشت درد پا که بهر دستبوس
روی چون دولت به درگاه همایون آورم
گر نیاوردم به درگه درد سر معذور دار
من که درد پای دارم درد سر چون آورم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش خداوند پرداخته و بیان میکند که شاعر با هر نفسی که میکشد، یاد و ذکر خدا را در دل دارد. او تلاش میکند تا از عمق وجودش، جواهراتی از مدح و ستایش برای خداوند بیرون آورد. با این حال، او از درد پا رنج میبرد و نمیتواند به درگاه خداوند بهدرستی حاضر شود و از این بابت از خداوند عذرخواهی میکند. شاعر به کمالات و وسعت ملک خداوند اشاره کرده و در مقایسه با بزرگان تاریخ مانند جمشید و فریدون میگوید که هر چه بگوید، نقصها را آنگونه که شایسته است نمیتواند بیان کند.
هوش مصنوعی: ای پروردگاری که هر لحظه از عمق دل برای ثنایت و ستایش تو نکات پنهان را به زبان میآورم.
هوش مصنوعی: هر بار که برای عروسم باید سخنی بگویم، از عمق فکر و احساساتم جواهری همچون یاقوت بیرون میآورم.
هوش مصنوعی: از شگفتی و بزرگی سلطنت تو، اگر بخواهم صحبت کنم، عیبها و کمبودها در Empire جمشید و فریدون را مطرح میکنم.
هوش مصنوعی: درد پا اجازه نداد که به خاطر بزرگداشت و احترام، با دستانی خالی در برابر شما حاضر شوم.
هوش مصنوعی: اگر نتوانستم به درگاه تو بیایم و مشکلاتی ایجاد کردم، مرا عذر بگذار. من خودم در درد پایم هستم و نمیتوانم به درد سر فکر کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.