از سر کوی تو ما بی سر و سامان رفتیم
تشنه و مرده ز سرچشمه حیوان رفتیم
ما چو یعقوب به مصر، از پی دیدار عزیز
آمدیم اینک و با کلبه احزان رفتیم
چند گویند رقیبان به غریبان فقیر
که گدایان بروید از در ما، هان رفتیم
سالها ما به امید نظری سرگردان
بر سر کوی تو گشتیم و به پایان رفتیم
چون مگس گر ز سر خوان تو ما را راندند
تو مپندار که ما از سر این خوان رفتیم
ما چو آب گذران در قدم سرو سهی
سر نهادیم خروشنده و گریان رفتیم
بلبلانیم چو ما را ز بهار تو نبود
هیچ برگی و نوایی ز گلستان رفتیم
ما نکردیم گناهی حرجی بر ما نیست
جان سپردیم به عشق تو و بیجان رفتیم
سر من رفت و نرفتم ز سر پیمانت
للهالحمد که ما با سر و پیمان رفتیم
عشق چون بیسر و پایی مرا پیش تو دید
گفت حیف است که ما بر سر سلمان رفتیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حس بیقراری و عشق عمیق عاشق به معشوق است. شاعر از درد و رنج فراق میگوید و اینکه او و دیگر عاشقان در جستجوی دیدار معشوق، دچار ناامیدی و سردرگمی شدهاند. آنها همچون یعقوب به دنبال عزیز خود میگردند و سالها در انتظار یک نگاه باقی میمانند. شاعر خود را در مقام گدای عشق معرفی میکند و تأکید میکند که با وجود همه رنجها، عشق به معشوق او را زنده نگه داشته است. او سپس اشاره میکند که عشق او را به مرز جنون کشانده و در این مسیر، وفادار و پابرجا مانده است. در نهایت، عشق را به عنوان نیرویی میداند که او را به سوی معشوق هدایت میکند، حتی اگر در این راه دچار سختیها و جداییها شود.
هوش مصنوعی: ما از محله تو بیمقدار و بیقرار خارج شدیم، مثل افرادی که تشنه و بیجان از منبع زندگی دور شدهاند.
هوش مصنوعی: ما مانند یعقوب که به خاطر دیدن عزیزش به مصر رفت، به اینجا آمدیم و با قلبی پر از غم و ناراحتی از این مکان خارج شدیم.
هوش مصنوعی: برخی از رقبای بدخواه به بیگانگان و فقیران میگویند که گدایان، از نزدیک ما دور شوند، ما دیگر رفتیم و ترک کردیم.
هوش مصنوعی: سالها برای دیدن نگاهی از سوی تو، بیهدف و سرگردان در حوالی خانهات گشتیم و در نهایت، به پایان زندگیمان رسیدیم.
هوش مصنوعی: اگر مانند مگسی ما را از سفرهات دور کردند، نگو که ما از این سفره جدا شدهایم.
هوش مصنوعی: ما مانند آبی هستیم که در کنار درخت بلند و زیبایی قدم میزنیم، در حالی که با حسرت و اشک از گذشته، در حرکتیم.
هوش مصنوعی: ما مانند بلبلانی هستیم که وقتی در بهار تو هیچ شکوفه و صدایی نمیبینیم، از باغ و گلستان میرویم.
هوش مصنوعی: ما کار خطایی انجام ندادهایم و هیچ گناهی بر دوش ما نیست. ما به خاطر عشق تو جان خود را فدای کردی و به حالتی بیجان درآمدیم.
هوش مصنوعی: من همه چیزم را فدای عهد و پیوند تو کردم، اما خوشحالم که با تمام وجود و با عشق به این پیمان وفادار ماندم.
هوش مصنوعی: عشق وقتی مرا بدون هیچ پناهگاهی و بیپشتیبانی پیش تو دید، گفت افسوس که ما برای سلمان تلاش کردیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.