زکان سلطنت لعلی سزای تاج شد، پیدا
که لولو با همه لطف از بن گوشش شود، لالا
مهی گشت از افق طالع که پیش طالع سعدش
کمر چون توامان بسته است، خورشید جهانآرا
قضا تا مهد اطفال فلک را میدهد جنبش
نخوابانید ازین ماهی، درین گهواره مینا
قبای اطلس گردون، به قد قدرش اربودی
بریدندی قماط او، ازین نه شفه والا
همایون مقدم این ماه میون فال فرخ پی
مبارک باد! بر سلطان، معز الدین و الدنیا
جهان سلطنت، سلطان اویس این شاه کو دارد
جهان در سایه فرخ همای چتر گردون سا
شهنشاهی که در تشریح اعضای بداندیشان
به شرح گوهر پاکش زبان تیغ شد گویا
سحاب همت او گرفکندی بر جهان سایه
زمین را بودی از خورشید و گردون نیز، استغنا
چو در معراج فکرت رو به منهاج کمال آرد
ملایک دردمند آواز «سبحان الذی اسری»
ز مهرش صبح دم میزد دم مرا شد صدق او روشن
که صدق اندرونی را توان دانست از سیما
چو در هیجا کمان گیرد چو در مسند قدح خواهد
تو گویی مشتری در قوس و خورشیدست در جوزا
ضمیر پیش بین او روان چون آب میخواند
ز لوح چهره امروز نقش صورت فردا
چنان احکام شرعی بر طریق عقل میداند
که اندر سر نمیآید کمیت خوشرو صهبا
برای او بود پیوسته میل اختران آری
به سوی کل چو در باشد همیشه جنبش اجزا
زدست دست طبع او شب و روز است، متواری
گهر در قلعه پولاد و زر در خانه خارا
زرای دین پناه او حربا گر خبر یابد
نسازد قبله از خورشید رخشان بعد ازین حربا
دعای دولتش باشد، جهان راورد پنج ارکان
ثنای حضرتش باشد، فلک را حرز هفت اعضا
دو سلطانند در ملک مروت دست و طبع او
که داد آن ابر را ادرار و راند این بحر را اجرا
به عهدش داد گل بر باد مستوری خود زان رو
کشندش بر سر سرباز و ریزندش آبرو، رسوا
ایا شاهی که تیغ تیز آهن روی رویین تن
نیارد کرد از امر تو سرمویی گذر قطعا!
تو عین لطفی و دریای اعظم آب مستعمل
تو نور محضی و گردون گردون دود مستعلا
سواد سایه چتر تو نور دیده دولت
غبار نعل شبذیر تو نیل چهره حورا
جلالت از گریبان سپهر آورد سر بیرون
مانت دامن آخر زمان را می کشد در پا
گذشته روز و شب آب حسامت از سر دشمن
نشسته سال و مه سهم خدنگ بر دل اعدا
بساط مجلس عدلت، جهان را ملجا و مرجع
بسیط عالم قدرت، ملک را مولد و منشا
چو خیزد شعله تیغت، نشیند آب بر آتش
چو خندد ساغر بزمت، بگرید آب بر دریا
کجا خیل بداندیشان چو مور و مار شد جوشان
سنانت، آن ید بیضا، نمود از چوب اژدرها
خرابی میشود، ورنه به عون عدل دیندارت
شریعت چار مادر را جدا کردی ز هفت آبا
الا تا قطه نیسان، که از صلب سحاب افتند
کند در یتیمش در صدف دریای گوهرزا
به یمن همت ذات شریفت، منتظم بادا!
عقود رشته پیوند نسل آدم و حوا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عظمت و صفات برجستهی پادشاهی به نام معز الدین است که به طرز جالبی توصیف شده است. او به عنوان شاهی با ویژگیهای مثبت و عزیز در چشم مردم توصیف میشود، که قدرت و فضل او در جهان نمایان است. شعر به تحسین زیبایی و برتری او، همچنین عدالت و تواناییاش در ادارهی ملک و مملکت میپردازد. پادشاه به عنوان منبع خیر و برکت برای مردم شناخته شده و حکمرانی او به آشتی و سعادت منجر میشود. همچنین، به قدرت روح و تفکر او اشاره شده که میتواند به کمال برسد و مشیت الهی را در زندگی مردم جاری کند. در نهایت، از خانواده و نسل او نیز به عنوان ادامهدهندهی سنتهای نیک یاد میشود.
هوش مصنوعی: در سلطنت زیبا، جواهری شایسته تاج میشود، همانطور که مروارید با همه زیباییاش از عمق وجودش به آرامی فاش میشود.
هوش مصنوعی: ماه از افق طلوع کرد و پیش از آنکه خوشبختی او به اوج برسد، خورشیدی که جهان را زیبا میکند، داشت برمیخاست.
هوش مصنوعی: قضا و قدر تا زمانی که کودکان آسمان را به حرکت درآورند، در این گهوارهی زیبا، این ماهی را بیدار نگه دارید.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به عظمت و شکوهمندی آسمان اشاره میکند و میگوید که زیبایی و شکوه آن به اندازهای است که اگر بخواهند آن را با پارچهای گرانبها بپوشانند، باید آن پارچه را با دقت و حوصله برش دهند. در واقع، شاعر از این طریق به بلندی و زیبایی آسمان و ارزش آن اشاره میکند و میخواهد بگوید که چنین زیبایی چیزی نیست که بتوان به سادگی توصیف کرد.
هوش مصنوعی: تبریک به ورود این ماه مبارک که برای سلطان معز الدین و دنیا خوش یمن است!
هوش مصنوعی: در این شعر، اشاره به قدرت و عظمت سلطان اویس است که تحت سایهای از خوشبختی و آسایش قرار دارد. جهان به دور او میچرخد و او به عنوان یک پادشاه بزرگ، مانند چتری که آسمان را میپوشاند، بر همه چیز حکمرانی میکند.
هوش مصنوعی: شاهی که در توضیح و تحلیل افکار منفی دیگران، با تیزبینی و دقت نظر خاصی، به بیان ویژگیهای خالص و نیک خود میپردازد.
هوش مصنوعی: ابر اراده او بر جهان سایه افکنده است و زمین از نور خورشید و آسمان نیز بینیاز شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که فرشتگان در مسیر کمال، به سوی اوج تفکر حرکت میکنند، از دردی که در دل دارند، فریاد میزنند: «پاک و منزه است کسی که این سفر را انجام داد».
هوش مصنوعی: عشق او به قدری روشن و واضح است که در سپیده دم، عشقش را حس میکنم. صداقت او را هم به خوبی میتوان فهمید، زیرا حقیقت درونی انسانها از چهرهشان آشکار میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که در جایی کمان به نشانه میکشد، انگار که مشتی در حال پرتاب کردن نشانههای خود است و خورشید نیز به مانند ستارهای در حال حرکت در برج جوزا است.
هوش مصنوعی: ذهن او مانند آب، پیشبینی میکند و از چهره امروز، تصویر فردا را میسازد.
هوش مصنوعی: او به اندازهای در فهم احکام شرعی با عقل خود آشناست که حتی زیبایی و ظرافت ظاهر انسانهای خوشرو و خوشخلق به زعم او اهمیت چندانی ندارد.
هوش مصنوعی: برای او همیشه تمایل ستارگان وجود دارد، همانطور که اجزا همیشه در حرکت هستند.
هوش مصنوعی: دست و توانایی او شب و روز در حال فعالیت است، مانند گوهری که در قلعهای از فولاد پنهان شده و مانند زر در خانهای از سنگ است.
هوش مصنوعی: اگر دینی که پناهگاه اوست قبل از این خبر دارد، همچنان قبلهاش را از خورشید درخشان تعریف نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: دعای خیر و برکت او باشد که جهان را تحت تأثیر قرار دهد و پنج رکن اصلی وجودش، نشانه ستایش و احترام به مقام او باشد. همچنین آسمان نیز به وسیله هفت عضو وجودش در امان خواهد بود.
هوش مصنوعی: در سرزمین مروت، دو چیز به عنوان حاکم شناخته میشوند: یکی قدرت و دیگری ذات یا طبیعت انسان. این دو عنصر به نوعی تأثیرگذارند؛ یکی باعث بارش باران و دیگری موجب جاری شدن دریا میشود.
هوش مصنوعی: او به خاطر عهد و پیمانی که داشت، زیبایی و شور و نشاطش را در معرض دید دیگران قرار داد. به همین دلیل، او را بر فراز میدان جنگ میبرند و آبرویش را از بین میبرند، به طوری که مورد تحقیر و بیاحترامی قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: آیا سلطانی که حتی شمشیر تیز آهنی نمیتواند بر تنش آسیب بزند، از فرمان تو به اندازه یک موی سر هم عبور خواهد کرد؟
هوش مصنوعی: تو همچون لطف و مهربانی هستی و مانند دریا بزرگی که پر از آب کهنه و مصرفشده است. تو نور خالص و روشنی هستی و دنیا مملو از دودی است که به سمت بالا شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: در زیر سایه چتر تو، چشمهایم به روشنی و سعادت مینگرند و غبار نعل اسب تو بر زندگیام تأثیر میگذارد، در حالی که چهرهات مانند رنگ آبی حوراي بهشتی میدرخشد.
هوش مصنوعی: عظمت تو از آسمان سر برآورده و در انتهای زمان دامنش را به زمین میکشد.
هوش مصنوعی: ایام و شبها گذشته و حسادت تو نسبت به دشمنان، مانند آبی است که بر سر آنها نشسته. سالها و ماهها، تیرهای خشم و کینه تو به دل دشمنان اصابت کرده است.
هوش مصنوعی: مجلس عدالت، مکان امن و پناهگاهی برای جهان است و قدرت در آنجا به شکل گستردهای نمایان میشود، جایی که ملک و حکومت به وجود میآید و منبع آن است.
هوش مصنوعی: وقتی که تیغ تو میدرخشد، آب بر آتش مینشیند و وقتی جام میخندد و شاد میشود، آب دریا نیز به گریه میافتد.
هوش مصنوعی: کجا میتوان به بداندیشان که مانند مور و مار هستند، اعتماد کرد؟ زمانی که شما با قدرت و شجاعت خود، مانند معجزهای استثنایی، از چوب اژدها نمایشی شگفتانگیز به نمایش میگذارید.
هوش مصنوعی: خرابی و ویرانی ایجاد میشود، مگر اینکه به کمک انصاف و عدل، دین تو را از اصول و قواعدش جدا کردهاند و آن را از ریشهاش جدا کردهاند.
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و ارزش محصولاتی که از آسمان و ابرها به زمین میافتند اشاره شده است، به طوری که این بارانها مانند جواهراتی در دل دریا قرار میگیرند و میتوانند به یتیمان و نیازمندان کمک کنند، مانند گوهری که در صدف پنهان است.
هوش مصنوعی: به خاطر تلاش و محبتهای شما، امیدوارم که پیوند نسل آدم و حوا همیشه برقرار و مستحکم بماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر آمد پیلگون ابری ز روی نیلگون دریا
چو رای عاشقان گردان چو طبع بیدلان شیدا
چو گردان گشته سیلابی میان آب آسوده
چو گردان گردباد تندگردی تیره اندروا
ببارید و ز هم بگسست و گردان گشت بر گردون
[...]
خداوندی که در وحدت قدیم است از همه اشیا
نه اندر وحدتش کثرت، نه مُحدَث زین همه تنها
چه گوئی از چه او عالم پدید آورد از لولو
که نه مادت بد و صورت، نه بالا بود و نه پهنا
همی گوئی که بر معلول خود علت بود سابق
[...]
چه جرمست اینکه هر ساعت ز روی نیلگون دریا
زمین را سایبان بندد بپیش گنبد خضرا ؟
چو در بالا بود باشد بچشمش آب در پستی
چو در پستی بود باشد بکامش دود بر بالا
گهی از دامن دریا شود بر گوشۀ گردون
[...]
بهر چیزی بود خرسند هرکش قدر بی بالا
بهفت اقلیم نپسندد کسی کش همتی والا
ز خاک و باد و آب آتش شرف دارد فزون زیرا
که چون باشد سوی پستی بود میلش سوی بالا
ندارد هیچ مخلوقی بعالم قدرت خالق
[...]
سپاه ابر نیسانی ز دریا رفت بر صحرا
نثار لؤلؤ لالا به صحرا برد از دریا
چون گردی کش برانگیزد سم شبدیز شاهنشه
ز روی مرکز غبرا به روی گنبد خضرا
گهی ماننده دودی مسطح بر هوا شکلش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.