گنجور

 
سلیم تهرانی

ز شوق وصل چو پروانه در سراغ مسوز

برای سوختن خود عبث دماغ مسوز

غم زمانه مخور، عشق آفت تو بس است

چو آتشی همه تن، لاله وار داغ مسوز

دماغ می کشی امشب ز هر شبت بیش است

به لب بگیر صراحی، دل ایاغ مسوز

وفا ندیده ز خوبان کسی، مکش آزار

دماغ از پی بوی گل چراغ مسوز

سلیم ناله ی بلبل بس است گلشن را

تو لب ز ناله ببند و بساط باغ مسوز

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode