گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سلیم تهرانی

دگر عشق بر جان غم پرورم زد

چو پروانه آتش به بال و پرم زد

جهان تیره گردید، گویا ز غفلت

صبا پشت پایی به خاکسترم زد

چو گل گشت دستارم آشفته بر سر

ز بس بی رخ او جنون بر سرم زد

من آن بلبل عاجز ناتوانم

که سوسن درین باغ با خنجرم زد

دل و دین و هوش مرا کرد پامال

سلیم آن سواری که بر لشکرم زد