گنجور

 
سلیم تهرانی

ز جوش ناله به دل اضطراب بسیار است

چو باد تند شود، موج آب بسیار است

کدام دل که ز شوق لبت در آتش نیست

شراب نیست، وگرنه کباب بسیار است

یکی حقیقت دنیا ز عارفی پرسید

جواب داد که تعبیر خواب بسیار است

برای بخل بود عذرها بزرگان را

به کوهسار سخن را جواب بسیار است

چه رازها که بر اوراق هر گلی رقم است

سواد نیست، وگرنه کتاب بسیار است

سلیم یار اگر ترک ما کند چه غم است

برای شبنم ما آفتاب بسیار است