گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سلیم تهرانی

به خاک هند مرا تاب زیستن ز کجاست

که چون حباب مرا زندگی به آب و هواست

چنان مدار معاشم ز پهلوی خویش است

که تا فتیله ی داغم ز بندهای قباست

گریختن ز جفای زمانه ممکن نیست

کجا رویم که خورشید گردنامه ی ماست

به چشم اهل کمال آسمان و خورشیدش

به دست طفل دبستان، کتاب شاه و گداست

ز ننگ خدمت مخلوق همچو سایه به خاک

فتاده ام، که نگویند پیش خود برپاست

نهاده شوق رهی پیش پای من که درو

ز چوب تیر، پر مرغ را به دست عصاست

ز حسن داده ترا روزگار سامانی

که احتیاج تو ای بت همین به نام خداست

کسی سلیم سلامت نرفت در ره عشق

چه خارها که درین راه شعله را در پاست

 
 
 
عنصری

ز راستی و بلندی که مر ترا بالاست

به وصفت اندر، معنی بلند گردد و راست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ناصرخسرو

اگر بزرگی و جاه و جلال در درم است

ز کردگار بر آن مرد کم درم ستم است

نداد داد مرا چون نداد گربه مرا

تو را از اسپ و خر و گاو و گوسفند رمه است

یکی به تیم سپنجی همی نیابد جای

[...]

ازرقی هروی

در قناعت و توفیق دین و مذهب راست

بروزگار تو ، ای فخر کاینات ، کراست؟

برون ز راه تو هر راه کاندر آفاقست

غریق بیم و امید و اسیر روی و ریاست

فزایش سخن و نکتۀ بدیع تو را

[...]

قطران تبریزی

سرشگ ابر بکردار لؤلؤ لالاست

نسیم باد بکردار عنبر ساراست

سپاه برف رمید و سپاه لاله رسید

خروش زاغ نشست و خروش فاخته خاست

بهر کجا نگری پیش چشم تو گهر است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه