گنجور

 
سلیم تهرانی

باغبان را چشم لطف از مصلحت بر سوی ماست

احتیاج زعفران زارش به آب روی ماست

قوت رفتار می خواهیم و توفیق طلب

کاسهٔ دریوزهٔ ما کاسهٔ زانوی ماست

کارهای کوهکن را فرصت شهرت نداد

باطل السحری که از عشق تو بر بازوی ماست

هر که بر صاحبدلان بگذشت، فیضی می برد

ما سبوی باده ایم و جام در پهلوی ماست

عمر جاویدی ز هر مصرع شود حاصل سلیم

آبروی چشمهٔ حیوان روان در جوی ماست