گنجور

 
سلیم تهرانی

در سر کوی تو ما را بینوایی بهتر است

گر نباشد در حنا دست گدایی بهتر است

مشرب ما ترک شمع از خاطر پروانه کرد

آشنایی پیش ما از روشنایی بهتر است

باید از یک سو بود پای حجابی در میان

عشق اگر شهری ست، حسن روستایی بهتر است

چون شکستی آیدت از خصم، در نرمی گریز

سایه ی این نخل موم از مومیایی بهتر است

مصلحت در صحبت خونین دلان شوق نیست

همچو داغ از یکدگر ما را جدایی بهتر است

نامه را رنگین به خوناب جگر کردم سلیم

می‌رود بر دست او، کاغذ حنایی بهتر است