گنجور

 
سحاب اصفهانی

جابر ایوان حمل زینب ده خاور گرفته

یا مکان بر تخت جم شاه فریدون فر گرفته

بزمگاه جشن عید شه زدست درفشانش

همچو گردون گوئیا پیرایه از اختر گرفته

محفل آرای قدر دربار گاه خسروی، جا

تا پی آرایش آن قصر جان پرور گرفته

از شفق می وز فلک ساقی ز خور ساغر گزیده

از پرن نقل از زحل عود از قمر مجمر گرفته

صره های زر به هر سیمین طبق در پیشگاهش

یا سپهری بر زمین برجی پر از اختر گرفته

تا چو سیم وزر نثار بارگاه او کنندش

قرص مهر و مه صفای سیم و رنگ زر گرفته

صد غریو توپ از لب شعله چون تنیین کشیده

صد خروشان کوس از دل نعره چون تندر گرفته

از فغان آن سینه ی افلاک را پر رخنه کرده

وزدخان این گردن خورشید در چنبر گرفته

سوی گردون خاست از هر سود خان پر شراری

با هزاران شاخ سنبل دیدهٔ عبهر گرفته

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode