گنجور

 
سحاب اصفهانی

خان فلک اجلال حسین آنکه بنا کرد

محکم تر از ارکان بهشت این دو سراچه

آن رتبت بستان جلالت که از او شد

زیبنده چو بستان بهشت این دو سراچه

زایوان فلک قصر جلالش بود ارفع

زآنسان که زایوان بهشت این دو سراچه

دارد ارم خلوتش از حور بهشتی

خادم چو ز غلمان بهشت این دو سراچه

بر وضع ارم زد حرمش طعنه به سامان

چونانکه به سامان بهشت این دو سراچه

نبود عجب ار زآتش غیرت بگدازد

چون شمع شبستان بهشت این دو سراچه

ز آن بیش نبودند سزاوار و گرنه

می بود زسکان بهشت این دو سراچه

از دیده فتد روضه ی رضوانش ببیند

گر دیده ی رضوان بهشت این دو سراچه

گر نیست بهشت از چه شب و روز بود پر

از نعمت الوان بهشت این دو سراچه

القصه بنا چون شد از افزونی رتبت

شد باعث نقصان بهشت این دو سراچه

بنوشت (سحاب) از پی تاریخ بنایش:

«بینی چو دو ایوان بهشت این دو سراچه»