خواب راحت شد از آن دیده که سوی تو فتاد
خون فشان ماند نگاهی که به روی تو فتاد
هر که افتاد ز پا خواست که دستش گیرند
مگر آن کس که ز پا بر سر کوی تو فتاد
هر شراری که بر افتاد ز دلها به جهان
در حقیقت همه از شعلهٔ خوی تو فتاد
چشم بدخواه برویم ز ترحم که نکرد
مگرش دیده به رخسار نکوی تو فتاد
قسمت این بود که از خشک لبی جان سپرد
تشنه کامی که رهش بر سر کوی تو فتاد
چیست جرم تو که با عدل شهنشاه (سحاب)
سنگ جور همه خوبان به سبوی تو فتاد
کامران فتحعلی شه که غبار در او
رشک فرمای خط غالیهبوی تو فتاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.