گنجور

 
صغیر اصفهانی

ای که آزردن خلقت کار است

هم مکافات تو آن آزار است

هرچه خواهی تو برای دگران

میرسد بهر تو از غیب همان

گر توانی به خلایق ز وفا

باز کن راه کرم باب عطا

زر بده نان برسان یاری کن

مهربان باش و وفاداری کن

گاه اندرز بهم ساز قرین

سخن تلخ و بیان شیرین

تلخ اگر فرع محبت باشد

سر بسر شهد و حلاوت باشد

تو اگر شاه و اگر درویشی

دان که پا بست صفات خویشی

صفت نیک عزیزت سازد

خوی بد از نظرت اندازد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode